استاد گروه باستانشناسی، دانشگاه تهران، ایران. ، msalehi@ut.ac.ir
چکیده: (690 مشاهده)
تا چه میزان ما به ماهیت (چیستی)، به اهمیت، به حساسیت، به منطق، به فلسفه، به خرد، به حکمت و به پیامد کار حرفهای و رشتهای و علمی که میکنیم، آگاهی عمیق داریم؟ به خروجی، به پیامد، به عواقب، به اثرات و تبعات سپسینشان درست و عمیق اندیشیدهایم؟ تا چه میزان میتوانیم مطمئن باشیم که در محاسباتمان، در تصمیمگیریهایمان، در پیشبینیها و پسبینیهای باستانشناسانهمان، در تدوین طرحها و برنامههایمان به خطا نرفتهایم؟ محاسبات غلط نکردهایم؟ چنانکه میدانیم؛ دستگاه شناختی پیچیده بشری ما نهتنها مصون و مبرای از کژروی و کژفهمی و محاسبات و تصمیمگیریهای غلط نیست که خطاکاری و غلطکاری از جمله ممیزاتش است و استعداد و امکان ذاتیش. اینها در سپهر دین و تجربه انسان از امر قدسی و متعال و الوهیت در ذیل مفهوم "گناه" یا "احساس گناه" تعبیر و تعریف شدهاست که محور سخن و موضوع بحث اکنون این قلم نیست و در مناسبت دیگر میتوان دربارهاش سخن گفت. روی و محور سخن در نوشتار پیشارو تأمّل و توجه و تفطن در ماهیت و در اهمیت و حساسیت و فلسفه و منطق و حکمت و خرد کار حرفهای در مطالعات باستانشناسی است. توجه و تفطن در اهمیت و ماهیت معرفتی و معرفتشناختی دانش باستانشناسی و جایگاه اخلاق حرفهای در دانش باستانشناسی و واکاوی و بازنگری و بازتعریف برخی مفاهیم کلیدی و ریشهای و هستهای در باستانشناسیست. سخن و سؤال این است؛ بهراستی و بهدرستی باستانشناسان به ماهیت، اهمیت، حساسیت، حکمت و خرد، فلسفه و منطق کار حرفهای که میکنند، طرحها و برنامههای پژوهشی که ارائه میدهند، سرمایه عمری را که به پای مطالعات پرهزینه و عمرخوار باستانشناسی هزینه میکنند و میریزند، آگاهی عمیق دارند؟ آنها بهدرستی میدانند به دنبال چه میگردند؟ گمشده واقعی آنها کیست و چیست؟ چه چیزهایی را مییابند و چه چیزهایی برای همیشه بیرون از دسترس آگاهی، معرفت و منظر باستانشناختی آنها باقیمیماند؟
شمارهی مقاله: 1
نوع مطالعه:
مقاله پژوهشی |
موضوع مقاله:
باستان شناسی و تاریخ هنر دریافت: 1403/1/12 | پذیرش: 1403/3/10 | انتشار: 1403/3/31