جستجو در:
به زعم برخی از نظریهپردازان حوزه قدرت، شخص فرهمند (کاریزماتیک) هنگام رسیدن به اقتدار سیاسی با وعده راهِ چاره برای مصائب داخلی و خارجی، در نظر مریدان خویش فردی خارقالعاده با جذبه زیاد و واجد رهبری تلقی میشود. از این رو او باید دائماً شایستگیهای خود را به ثبات برساند. نظریه سلطه فرهمندانه در طول تاریخ مصادیق بسیاری دارد. چنگیزخان به عنوان یک رهبر فرهمند با هوشِ جنگی بسیار و برخاسته از جامعه سنتی مغولان از جمله این نمونههاست. وی با ابزار شجاعت و جنگاوری، در هجومهایی که به پیروزی و کسب غنائم منجر میشد، اقتدار خود را به پیروان و فرمانبردارانش اثبات میکرد. حوزه قدرت چنگیز ابتدا محدود به گروه کوچکی از مغولان بود، اما تداوم شهامت و کسب منافعمالی برای مریدانش، اقتدار سیاسی وی را گسترش داد. در سالهای آغازین قرن هفتم هجری، هنگامی که چنگیزخان موفق به کسب قدرت مقتدرانه بر قبایل ترک و مغول شد، برای انتظام امور و کنترل بیچون و چرای این قبایل قوانین یاسا را وضع کرد. قوانینی که مسائل مذهبی در آنها با شفقت و اغماض زایدالوصف همراه شده بود و همین امر، رمز ماندگاری یاسا را برای مدتهای مدیدی مهیا ساخت. فرامین یاسا در دوران حکومت ایلخانان در ایران برای حفظ انتظامات نظامی، حذف رقبای سیاسی و حمایت از دیوانسالاران اجرا شد؛ آن هم با ترکیبات وصفی و اسمی که معانی متفاوتی را به منصه ظهور رساند.
هدف از پژوهش حاضر بررسی مفهوم واژگانی و ترکیبی یاسا در ادبیات دیوانسالاری ایران عهد مغول (و تا حدی اثرات آن در دوره تیموری) و نقش تعلیمی و بازدارنده آن است.
بازنشر اطلاعات | |
![]() |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |