مسائل بسیاری در زمینه تعادل و تعامل نیازهای ملموس میراث فرهنگی و نیازهای امروز و آینده جوامع وجود دارد که در گذشته هرکدام در سیستمهای مدیریتی مجزا در مسیر سازمانی خود حرکت میکردند؛ ولی امروزه برای مرتفع نمودن مشکلات و نیازهای مشترک، نیاز به تعاملات سیستمها و مدیریت جامع صیانت از میراث فرهنگی- بهعنوان شاهدی از تاریخ و هویت ما- با نیازهای امروزی جوامع و آیندهگرایی در توسعه شهری وجود دارد؛ تا ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در منافعی مشترک بسط داده شوند. امروزه دولتها با دیدگاه جامع «میراث فرهنگی، منافع مشترک عمومی» سعی در صیانت و خروج از غفلت و فراموشی میراث فرهنگی هستند؛ ازآنرو نیاز به یکپارچهسازی سیستمهای مدیریتی و ایجاد مدیریت یکپارچه میراث را الگوی سیستمهای سازمانی خود نمودهاند. همگرایی و وابستگی متقابل حفظ میراث و گردشگری میراث، موجب پیدایش رویکرد مدیریت یکپارچه میراث فرهنگی در حوزه مدیریت میراث شده است که در کل منجر به توسعه و پایداری میراث و جامعه میشود. رویکرد یکپارچهسازی سیستمهای مدیریتی در کشور ما موضوعی ناآشناست که عامل خسارات بسیاری بر میراث فرهنگی شده که آشنایی با تجربیات جهانی مدیریت و شناخت شرایط کشور در بومیسازی دستاوردهای جهانی میتواند در صیانت میراث فرهنگی کشور مؤثر باشد. این مقاله با رویکرد تحلیلی- توصیفی بر اساس مطالعات اسنادی و کتابخانهای سعی در معرفی و اشاره بهضرورت رویکرد یکپارچهسازی سیستمهای مدیریت میراث دارد. هدف این تحقیق نیز معرفی تأثیر مدیریت یکپارچه در صیانت میراث فرهنگی است.
حفاظت از میراث زمینشناختی، بهعنوان بخشی ارزشمند از میراث طبیعی، نیازمند نگاهی فراتر از اقدامات فنی است و باید بر پایه درک ارزشهای منتسب به این میراث انجام شود. هدف این پژوهش، ارائه چارچوبی مفهومی برای حفاظت از میراث زمینشناختی بر اساس رهیافت مدیریت ارزشمحور است. برای این منظور، با استفاده از روش استدلال منطقی و مرور ادبیات نظری، مفاهیم کلیدی مرتبط با ارزش، اهمیت، نظریه ناهمسانی شناختی و اصول مدیریت ارزشمحور مورد بررسی قرار گرفت. یافتهها نشان میدهد که میراث زمینشناختی دارای مجموعهای از ارزشهای علمی، زیباییشناسی، فرهنگی، اکولوژیکی، آموزشی و اقتصادی است که این ارزشها، درک اهمیت آن را ممکن میسازند. از آنجا که گاه میان نگرش افراد نسبت به اهمیت این میراث و رفتار آنها در عمل فاصله وجود دارد، نظریه ناهمسانی شناختی در این چارچوب به کار گرفته شد تا شکاف میان باور و رفتار ذینفعان شناسایی و تحلیل شود. بر اساس چارچوب پیشنهادی پژوهش، سه اصل کلیدی رویکرد مدیریت ارزشمحور شامل شفافسازی، همگانیسازی و همسوسازی، بهعنوان راهبردهایی برای کاهش ناهمسانی شناختی و افزایش همراستایی میان ذینفعان مختلف (جامعه محلی، گردشگران و متخصصان) پیشنهاد گردید. حفاظت از میراث زمینشناختی در این چارچوب، نه صرفاً اقدامی فیزیکی، بلکه فرآیندی است که در بستر تعاملات ارزشی، شناختی و رفتاری سامان مییابد. چنین رویکردی بهویژه در بسترهایی چون میراث زمینشناختی، که ماهیتی چندوجهی و پیچیده دارند، امکان آن را میدهد تا حفاظت از این میراث نه تنها علمی و تخصصی، بلکه مردمی، پایدار و مؤثر باشد. چارچوب پیشنهادی پژوهش میتواند مبنایی برای تدوین سیاستها، طراحی برنامههای آموزشی و تقویت مشارکت اجتماعی در حفاظت از میراث زمینشناختی در مقصدهای گردشگری فراهم آورد.