ﺑﺮای ﺣﻔﻆ آﺛﺎر ارزﺷﻤﻨﺪ ﻣﻌﻤﺎری، در ﻗﺪم اول ﻧﯿﺎز ﺑﻪ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﮐﺎﻣﻞ و ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻧﺒﻪ از ایﻦ آﺛﺎر اﺳﺖ. از ﺑﺨﺶﻫﺎی ارزﺷﻤﻨﺪ آﺛﺎر ﻣﻌﻤﺎری، آرایﻪﻫﺎ و دیوارنگارههای آن اﺳﺖ. دیوارنگاره ﺑﻮمﭘﺎرﭼﻪ ﮔﻮﻧﻪای از دیوارنگارهها اﺳﺖ ﮐﻪ از ﻧﻈﺮ ﻣﻮاد و ﻣﺼﺎﻟﺢ، روش اﺟﺮا و ﺑﻪ ﻃﻮر ﮐﻠﯽ از ﻧﻈﺮ ﻣﺎﻫﯿﺖ، ﺑﺎ دیوارنگارههای ﻣﻌﻤﻮل و ﻣﺘﻮاﺗﺮ ﺗﻔﺎوت دارد. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ این ﻧﮑﺘﻪ ﮐﻪ اولین مرحله ﺑﺮای ﺣﻔﻆ اﺛﺮ ﻫﻨﺮی، ﻓﻬﻢ و ادراک آن اﺳﺖ، ﺗﻔﺎوت این آﺛﺎر ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪای اﺳﺖ که اﻧﺠﺎم روشﻫﺎی ﻣﻌﻤﻮل ﺣﻔﺎﻇﺖ و ﻣﺮﻣﺖ (ﺑﺪون ادراک ﺻﺤﯿﺢ اﺛﺮ) ﺑﺎﻋﺚ ﺧﺪﺷﻪدار ﺷﺪن اﺻﺎﻟﺖ و ﺗﻤﺎﻣﯿﺖ آنﻫﺎ ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ. در ﭘﮋوﻫﺶﻫﺎی اﻧﺠﺎم ﺷﺪه در ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ ﻣﻮﺿﻮع دیوارنگاره ﺑﻮم ﭘﺎرﭼﻪ، ﺑﺮﺧﯽ از ﻣﺤﻘﻘﺎن این آﺛﺎر را در ﮔﺮوه ﻧﻘﺎﺷﯽ روی ﮐﺮﺑﺎس ﻗﺮار ﻣﯽدﻫﻨﺪ. و ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮاﻧﯽ ﻧﯿﺰ این آﺛﺎر را در زﻣﺮه دیوارنگارهها ﻣﯽﺷﻨﺎﺳﻨﺪ و ﺷﻨﺎﺧﺖ ﮐﺎﻓﯽ در این ﺣﻮزه وجود ندارد. ﻧﻈﺮیهﻫﺎی ﻣﺮﻣﺘﯽ ﮐﻪ در ﺳﻄﺢ ﻣﻠﯽ و ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ اراﺋﻪ و ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪهاﻧﺪ، اﺷﺎرهﻫﺎیی ﺑﻪ ﺣﻔﻆ و ﻣﺮﻣﺖ ﻧﻘﺎﺷﯽﻫﺎی ﺗﺎریخی دارﻧﺪ، وﻟﯽ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺑﻪ ﭼﮕﻮﻧﮕﯽ ﺣﻔﻆ و ﻣﺮﻣﺖ دیوارنگارههای ﺑﻮم ﭘﺎرﭼﻪ اﺷﺎره ﻧﺸﺪه اﺳﺖ. ﺑﺮای رﺳﯿﺪن ﺑﻪ اﺻﻮل و ﻣﺒﺎﻧﯽ ﻧﻈﺮی ﺣﻔﻆ و ﻣﺮﻣﺖ این ﮔﻮﻧﻪ از دیوارنگارهها، ﻧﯿﺎز اﺳﺖ ﺗﺎ ﻣﻨﺸﻮرﻫﺎ، ﻧﻈﺮیهﻫﺎ دﺳﺘﻮراﻟﻌﻤﻞﻫﺎی ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ در ﺣﻮزه ﺣﻔﺎﻇﺖ از ﻧﻘﺎﺷﯽﻫﺎی تاریخی ﻣﻮرد ﺑﺮرﺳﯽ ﻗﺮار ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺗﺎ ﻃﺒﻖ این ﻧﻈﺮیهﻫﺎ و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺗﯽ ﮐﻪ در ﺣﻮزه ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻣﻌﯿﺎرﻫﺎی ﺣﻔﺎﻇﺖ دیوارنگارههای ﺑﻮم ﭘﺎرﭼﻪ اﻧﺠﺎم ﻣﯽﺷﻮد، ﺑﺘﻮان ﺑﻪ ﺻﻮرت روﺷﻤﻨﺪ دیوارنگارههای ﺑﻮمﭘﺎرﭼﻪ را ﺷﻨﺎﺧﺖ، ﻣﺮﻣﺖ ﮐﺮد و ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﺻﺤﯿﺢ ﻧﻤﺎیش داد. در این ﻣﻘﺎﻟﻪ اﺑﺘﺪا ﻻیهﻫﺎی ﺗﺸﮑﯿﻞ دﻫﻨﺪه دیوارنگارههای تاریخی ایران ﻣﻌﺮﻓﯽ ﺷﺪه و ﺳﭙﺲ ﻧﺘﯿﺠﮥ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﮑﺘﻮب در ﺣﻮزه ﻧﻈﺮی ﻣﺮﻣﺖ ﻧﻘﺎﺷﯽﻫﺎی تاریخی اراﺋﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ، در واﻗﻊ این ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت و ﻣﺒﺎﺣﺚ، ﻣﻘﺪﻣﻪای اﺳﺖ ﺑﺮ ﺣﻔﻆ و ﻣﺮﻣﺖ دیوارنگارههای ﺑﻮم ﭘﺎرﭼﮥ ایران.
یاسر حمزوی، حسین احمدی، دوره 3، شماره 1 - ( 3-1399 )
چکیده
در ایران هنوز دیوارنگاره بومپارچه بهعنوان گروهی از هنر نقاشی که بهصورت جداگانه مورد مطالعات گسترده و دقیق قرار گیرد شناخته نشده است. به این دلیل، مداخلات حفاظتی که بر روی اینگونه آثار در گذشته انجام شده، مورد بررسی قرار نگرفته و اطلاعات کمی در این مورد در دسترس است. در این راستا ابتدا مطالعاتی برای شناخت تعدادی از دیوارنگارههای بومپارچه در خارج از ایران انجام شده و در ادامه بررسیهایی در حوزه مداخلات مرمتی اینگونه آثار در خارج از ایران صورت گرفته است. پس از دریافت اطلاعات درباره حفاظت از دیوارنگارههای بومپارچه خارج از ایران، روشهای حفاظت از دیوارنگارههای بومپارچه در ایران مطالعه و بررسی شده است که در پایان، مقایسه، تحلیل و نتایج این پژوهش ارائه شده است. هدف مقاله پیش رو دستیابی به چگونگی یا روشهای مداخلات مرمتی دیوارنگارههای بومپارچه است. دادههای پژوهش حاضر در یک بررسی کتابخانهای و مطالعه میدانی گردآوری شده است و این پژوهش با روشی تحلیلی-تطبیقی سامان یافته است. تحقیق حاضر از نظر هدف یک پژوهش توسعهای و از نظر روش، یک تحقیق کیفی است. باید به این نکته توجه داشت که آفرینش این شیوه نمایش نقاشی روی کرباس در کشورهای خارجی که مورد بررسی قرار گرفته بهصورت کاملاً سامانمند و طی یک پروسه طولانیمدت و روشمند نسبت به آثار مشابه در ایران بوده است، اما تنوع فنی در دیوارنگارههای بومپارچه ایران نسبت به آثار خارجی بیشتر است و این میتواند یکی از دلایل تنوع بیشتر مداخلات مرمتی در ایران باشد. تنوع بالا در شیوه اجرا و موضوع سبب مشکلاتی در حوزه تصمیمگیریهای حفاظتی و میزان و نوع مداخلات مرمتی دیوارنگارههای بومپارچه شده است؛ زیرا برخی آثار بررسی شده در این تحقیق به اشتباه بهعنوان نقاشی روی کرباس شناخته میشود که در حوزه مداخله ناصحیح حفاظتی این مسئله باید حل شود.
موضوع بخشی از مطالعات معماری اسلامی آرایه های معماری هستند که در واقع جزو جداییناپذیر اثر معماری به شمار میروند. از جمله مهمترین آرایههای معماری دوره اسلامی در ایران دیوارنگارهها هستند که از جهات مختلفی میتوانند دارای ارزش باشند. دیوارنگارهها هم از نظر زیبایی و هم از نظر مفهومی میتوانند باعث ارتباط مخاطبان با آثار معماری شوند. برای حفظ آثار ارزشمند معماری در قدم اول نیاز به شناخت کامل و همه جانبه از این آثار است یک نقاشی تاریخی اگر دارای هویت مبهم باشد، برای مرمت و نمایش صحیح ابتدا باید شناخته شود تا بتوان مداخلههای صحیحی روی آن انجام داد و برای نمایش صحیح آن بتوان تصمیم درستی گرفت. در پژوهش حاضر یک نقاشی که بر روی پارچه بود از انبار کاخ هشت بهشت اصفهان یافته شده بود مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت. هدف در این مطالعه شناسایی نوع نقاشی بود؛ زیرا در ابتدا تصور بر این بود که یک نقاشی سه پایهای است ولی پس از بررسی دقیق و مطالعات تطبیقی این نتیجه حاصل شد که در اصل این اثر یک دیوارنگاره بوده که در دهههای پیشین به روش استراپو (Strapon) از بستر جدا شده و بر روی پارچه چسبانده شده است. در این مقاله هدف این است که با شرح بررسیهای علمی بر روی اثر و مقایسه نقاشی روی کرباس و دیوارنگاره و انجام آزمایشهای گوناگون علمی همچون شیمیتَر EDS و FTIR بر روی رنگ زاها و ورق فلزی و چسب مورد استفاده برای چسباندن ورق فلزی به شناختی نسبی در خصوص نقاشی رسید. در ادامه بر اساس شناخت حاصل شده و با تکیه بر قوانین میراث فرهنگی و اصول و مبانی نظری مرمت برای مداخله مرمتی و نمایش صحیح اثر تصمیمگیری شد و عملیات اجرایی بر روی آن انجام شد.
اهمیت آرایههای معماری و علی الخصوص کتیبههای بر جای مانده که حاوی اطلاعات ارزشمند از دورههای تاریخی است بر هیچ کس پوشیده نیست. از این رو حفظ و نگهداری این آثار گرانبها بسیار ضروری است. پژوهش پیش رو در ارتباط با یکی از قدیمیترین و کمیابترین آرایههای معماری کار شده با شیوه تخمهگذاری است. آرایههای گچی تخمهگذاری به دلیل سختی در اجرا به تعداد محدود کار شدهاند و نمونههای انگشتشماری از آنها باقی مانده است. اثر مورد مطالعه کتیبهای نوشتاری به خط ثلث در بقعه سیدفتحالله و رامین است. این بنا در سال ۱۳۸۲ در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده منسوب به بده نهم هجری قمری است. همچنین کتیبه نام برده با ابعاد ۶۵×۱۵۰ سانتی متر در سه سطر اجرا شده و دارای آسیبهایی مانند ترکهای سازهای در لایههای مختلف اثر و الحاقات سطحی و مفقودی بخشهایی از نوشتار و زمینه کتیبه بود با توجه به تصمیم افراد تأثیرگذار مبنی بر جابجایی کتیبه همچنین با علم بر اینکه این کتیبه در زمره قدیمیترین آرایههای گچی تخمهگذاری است هدف این پژوهش حفظ اثر در محل اصلی خود ضلع شمال شرقی بقعه و مرمت آن با کمترین مداخله مؤثر و ممکن است به منظور دستیابی به مناسبترین روش مرمت این کتیبه مبانی مداخلات مرمتی متناسب با اثر تنظیم شد و بخش عملی کار به ترتیب شامل استحکامبخشی سازهای کتیبه لایهبرداری اندودهای الحاقی که منجر به کشف کتیبهای دیگر شد پاکسازی مکانیکی و شیمیایی استحکام بخشی ساختار ملاط با استفاده از خمیر پارچه تثبیت سطح پر کردن قسمتهای مفقودی با استفاده از ملاط گچ بازسازی حروف نوشتاری که از بین رفته بود و همچنین قاببندی و ایجاد کادر در اطراف کتیبه میشود. همچنین پس از اتمام فرایند مرمت اثر خوانش دقیق کتیبه برای مخاطبان ممکن گشت و محتوای مفهومی آن به ویژه تاریخ ساخت آن برای اولین بار آشکار شد.
شهرستان نیشابور واقع در خراسان رضوی یکی از قدیمیترین شهرهای ایران است که محوطههای تاریخی گوناگونی از جمله شادیاخ را در خود جای داده است. در سال ۱۳۸۲ طی کاوشهای باستانشناختی تعداد زیادی آرایه گچی در این محوطه یافت شد یکی از مهمترین بخشهای این محوطه تاریخی به نام تالار بار عام شناخته میشود. این تالار مشتمل بر چهار ایوان مشرف بر یک فضای هشت ضلعی در وسط است که چهار گوشه و از طریق چهار درگاهی به فضاهای مجاور راه مییافته است. پنج قطعه مورد توجه در پژوهش حاضر نیز متعلق به قسمت تالار بار عام این مجموعه هستند. این پژوهش نیز با هدف یافتن مناسبترین روش حفاظت و مرمت این آرایههای گچی ارزشمند تنظیم شده است. عمده آسیبهای وارد بر این قطعات شامل ترکهای عمیق، آلودگیهای سطح همچون گردو غبار خاک تار عنکبوت مرمتهای غیر اصولی حین کاوش مفقودی حفرههای عمیق خراشیدگی و غیره هستند در مقاله پیش رو پس از بررسیهای ظاهری و بیان آسیبهای وارده بر قطعات مبانی مداخله آنها ارائه شده و اقدامات مرمتی انجام گرفت. اقدامات شامل پاکسازی مکانیکی و شیمیایی با استفاده از بیستوری و آب مقطر تثبیت با استفاده از پلکستول ۵ درصد در اتانول استحکامبخشی شکافها و حفرات عمیق با استفاده از خمیر پارچه آزمون رنگ بتونه گچی و در نهایت استفاده از بتونه گچی جهت پوشش ترکها و شکاف در آجر تکیهگاه هستند.
استحکامبخشی اضطراری آرایههای معماری در بیشتر مواقع در راستای اهداف مرمت بناهای تاریخی صورت میگیرد به همین منظور مرمتگر آرایههای معماری میبایست شرایط ایمن را از جهت حفظ آرایههای موجود در اقدمات مرمت بنا ایجاد کند خانه ارم یزد یکی از بناهای قاجاری شهر یزد بوده و قرار بر احیا و کاربری یافتن دارد؛ این بنا در بخش شاهنشین دارای آرایههای گچی آینه و شیشهای و همچنین دیوارنگاره با نقوش گیاهی و کتیبه نوشتاری است به دلیل آسیبهای موجود در لایههای مختلف آرایههای معماری این بنا امکان استحکامبخشی سازهای و مرمت قسمتهای فرسوده را برای مرمتگران بنا دشوار کرده بود به طوری که در صورت انجام هر گونه اقدامات مرمت سازهای امکان تخریب آرایههای معماری وجود داشت؛ چرا که ترکهایی که نشان از حرکت سازه دارد موجب جدایش و سست شدن آرایهها از بخش لایه زیرین خود که شامل تکیهگاه آجر) آستر (کاهگل) و بستر (گچ) شده است که نیازمند استحکامبخشی است؛ کل سطح دیوارها به جز دیوار سقف در خانه ارم یزد دارای اندود گچی الحاقی بوده که باعث پنهان شدن بخشهایی از آرایههای گچی و دیوار نگاره شده است؛ از این رو نیازمند مشخصسازی آرایههای پنهان در بخشهای مختلف با انجام سونداژهایی در دیوارهای اتاق شاه نشین خانه ارم یزد است. در برخی از نقاط دیوارها نیازمند استحکامبخشی دقیق از جانب مرمتگران ابنیه است ولی در این نقاط گفته شده دیوارنگاره وجود دارد که امکان هر گونه اقدمات استحکامبخشی را محدود کرده است. برای این منظور دیوارنگارهها در نقاط ذکر شده میبایست از دیوارها جدا و نگهداری شده و بعد از اقدمات استحکامبخشی سازهای دوباره به مکان اصلی خود جای گذاری شوند. در این مقاله شرح کامل اقدامات عملی استحکامبخشی اضطراری انجام گرفته بر روی آرایهای معماری خانه ارم یزد ارائه شده است.
مسئلهی پژوهش حاضر، اصالت و تاریخ اجرای کتیبهی تاریخدار در بخش میانی محراب مسجد جامع ارومیه است. در نگاه نخست، تاریخ 676 هجری قمری مندرج بر کتیبه، قدمت آن را به این دوره نسبت میدهد. با این حال، این پژوهش با طرح این پرسش اساسی آغاز میشود که آیا کتیبهی فعلی، همان کتیبهی اصلی متعلق به قرن هفتم هجری قمری است یا آنکه در دورههای متأخرتر و بر اساس یک کتیبهی قدیمیتر که احتمالاً دچار آسیب یا تخریب شده بوده، بازسازی شده است؟ هدف اصلی این پژوهش، تعیین یا رد اصالت ماده در کتیبهی تاریخدار محراب مسجد جامع ارومیه است. این مقاله با رویکردی تحلیلی- تاریخی و با بهرهگیری از مطالعات میدانی، تحلیلهای هنری و تاریخی، به واکاوی کتیبهی محراب مسجد جامع ارومیه خواهد پرداخت. در نتیجه بررسیهای میدانی و مشاهده آرایههای گچی بخشهای مختلف گنبدخانه مسجد جامع ارومیه، این نتیجه حاصل شد که کتیبه بخش میانی محراب که در سال 676 ه.ق. اجرا شده بوده، در دوره (احتمالاً) صفویه طرحبرداری و ثبت شده و در ادامه، کتیبه مورد نظر به صورت کامل تخریب شده (و احتمالاً اقداماتی در لایه زیرین مانند تکیهگاه انجام شده) و سپس همان متن اصلی که طرحبرداری شده بوده، مجدداً بر بستر گچی جدید منتقل شده و عمل گچبری انجام شده است. در واقع، تاریخ ساخت محراب همان تاریخ 676 هجری قمری است ولی کتیبه مورد بحث در دوره صفویه اجرا شده است. همچنین بخش پایانی کتیبه با موضوع سوره الفتح نیز از مرمتهای همین دوره است. نکته جالب توجه در مداخله صورت گرفته در محراب این است که متن کتیبه را عیناً بازسازی کردهاند تا تاریخ ساخت محراب و هنرمند سازنده محراب فراموش نشود. در واقع، در یک دورهای(احتمالاً صفویه) یک استادکار گچبر، کتیبه تاریخدار محراب و بخش پایانی کتیبه الفتح را با یک نوع گچ و یک نوع عملآوری و یک نوع شیوه برش اجرا کرده است که این ویژگیها، با بخش ایلخانی و بخش قاجاری متفاوت است.