[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: مقالات در دست انتشار :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
برای نویسندگان::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
بایگانی مقالات نشریه::
::
بانک‌ها و نمایه‌ها
ju پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC)
ju مرکز منطقه‌ای اطلاع‌رسانی علوم و فناوری (ایران ژورنال) (RICeST)
ju انجمن علمی باستان‌شناسی ایران (Soia)
ju سامانه اطلاعات پژوهشی ایران (Irisweb)
ju Google Scholar
ju (Crossref (DOI
ju Wikidata (Wiki)
ju ISSN Portal (ISSN O.)
ju ISSN Portal (ISSN P.)
ju پایگاه اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی (SID)
ju پایگاه تخصصی مجلات نور (Noormags)
ju بانک اطلاعات نشریات کشور (Magiran)
ju پرتال جامع علوم انسانی
ju پرتال نشریات پژوشگاه میراث‌فرهنگی (Richt)
ju پایگاه نشریات علمی-دانشگاهی ایران (پانتا)
ju سامانه جامع رسانه‌های کشور (وزارت ارشاد)
..
شبکه‌های اجتماعی علمی

ju آکادمیا (Academia)
ju لینکدین (Linkedin)
ju ریسرچ‌گیت (ResearchGate)
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
8 نتیجه برای عصرآهن

رضا رضالو، یحیی آیرملو،
سال 1، شماره 2 - ( 12-1396 )
چکیده

گورستان گیلوان یکی از بزرگ‌ترین گورستان‌های باستانی ایران است که در جنوب استان اردبیل و در دشت میان‌کوهی خلخال واقع شده است و به‌لحاظ یافته‌های باستان‌شناختی یکی از شاخص‌ترین محوطه‌های شمال‌غرب ایران به‌شمار می‌آید، زیرا قبوری از سه دورۀ باستان‌شناسی عصرمفرغ میانی، عصرآهن و دورۀ پارتی را ارائه داده است. چهار فصل کاوش علمی در آن انجام گرفته که نتایج فصل اول آن به‌طور کامل انتشار یافته است. در این پژوهش به قبور عصر‌آهن که در فصل دوم مورد کاوش قرار گرفته‌اند پرداخته شده است. در طی این فصل 5 گور باستانی مورد کاوش قرار گرفت که با شماره‌های 26، 27، 28، 29 و 31 مشخص گردیده‌اند. گور شمارۀ 29 در عصرمفرغ میانی، قبور 26، 28 و 31 در عصرآهن I و گور 27 در دورۀ پارتی تاریخ‌گذاری شده‌اند. گورهای این گورستان به‌صورت چاله‌ای بوده که تدفین در آن‌ها به‌صورت تک‌نفره و دونفره صورت گرفته است. در پژوهش حاضر قبور عصرآهن به‌لحاظ کیفی به‌شیوۀ توصیفی-تحلیلی و با رویکرد مقایسه‌ای مورد مطالعه و به‌لحاظ یافته‌های تدفینی با آثار سایر محوطه‌های شمال‌غرب و مناطق هم‌جوار مورد مقایسه قرار گرفته است. مقایسه‌های انجام‌گرفته مانند نتایج مطالعات قبور فصل اول این گورستان یک ارتباط فرهنگی را با محوطه‌های عصرمفرغ میانی و جدید و عصرآهن I و II نشان می‌دهد که این موضوع بیانگر تسلسل فرهنگی از عصرمفرغ میانی تا اواخر عصرآهن II است که در نقطۀ مقابل نظریۀ پویایی فرهنگی قرار می‌گیرد.

دکتر مصطفی ده‌پهلوان، مهدی جاهد،
سال 5، شماره 15 - ( 3-1400 )
چکیده

در روند پروژۀ تعیین عرصه و حریم قره‌تپۀ سگزآباد و تپه‌قبرستان در تیرماه 1395 ه‍.ش.، شواهدی از یک گورستان در شرق قره‌تپه و جنوب‌غرب تپه‌قبرستان متعلق ‌به عصرآهن 2 و 3 آشکار شد و در کاوش‌های 1397 و 1398 ه‍.ش.، در کارگاه 13 و 12 قره‌تپۀ سگزآباد، یافته‌های ارزشمندی به‌دست آمد. از جملۀ این یافته‌ها، دو شئ لوح‎مانند هستند؛ یکی از این دو شئ از جنس سنگ و با شکل چهارگوش و به‌رنگ خاکستری روشن با درازا و پهنایِ 18×5/12 و ضخامت 8/2 سانتی‌متر با سوراخ‌هایِ کورِ دایره‌ای است، این سوراخ‌ها در 4 ردیف عمودی و 9 ردیف افقی به عمق 4/1 سانتی‌متر بر یک رویِ شئ ایجاد شده‌اند. شئ مذکور از گور شمارۀ 8 کارگاه 13 یافت شد. نمونۀ دیگر، بخشی شکسته از یک شئ گِلی چهارگوش به‌رنگ خاکستری روشن با ابعادِ 5.1×5.86×2.81 سانتی‌متر با 6 سوراخِ کور دایره‌ای به‌عمق 2.2 سانتی‌متر است که از کارگاه 12 به‌دست آمد. با توجه به این موضوع دو پرسش اصلی مدنظر این پژوهش عبارتنداز: نمونه‌های پیشین ازلحاظ ریخت‌شناسی که مشابه یافته‌های قره‌تپه سگزآباد هستند، چه کاربری یا کاربری‌هایی داشته‌اند؟ دو شئ یافت‌شده در قره‌تپۀ سگزآباد دارای چه نوع کاربری بوده‌اند؟ دو شئ موردنظر قابل‌مقایسه با نمونه‌های به‌دست‌آمده از تپه کول‌تاریکه، هفتوان‌تپه، همچنین نمونه‌های به‌دست‌آمده از جیران‌تپۀ ازبکی و گورستان سیلک در هزارۀ اول پیش‌ازمیلاد، هستند. در این نوشتار به بررسی این اشیاء ازلحاظ ریخت ظاهری و مقایسۀ آن با دیگر یافته‌های مشابه پرداخته شده و احتمال می‌رود یافته‌های مذکور براساس نمونه‌های دیگر و همچنین نمونه‌هایی از دوره‌های قدیمی‌تر، نوعی لوح برای بازی شمارشی باشند، نَه لوح شمارشی صرف؛ در این راستا ابتدا با جای‌گذاری یافته‌ها در بافت باستان‌شناختی و مقایسۀ تطبیقی با محوطه‌های هم‌دوره و سپس سنجش نتایج با نمونه‌های متقدم از این یافته‌ها در محوطه‌های دیگر، به‌صورت مقدماتی پیشنهادِ کاربری بازی شمارشی یا تختۀ بازی برای اشیاء مذکور ارائه شده است. 

سارا صادقی، سعید رحیمی، بهروز افخمی، اسماعیل همتی ازندریانی،
سال 5، شماره 16 - ( 6-1400 )
چکیده

صخره‌های منقوش، شاید قدیمی‌ترین آثار به‌جامانده از انسان‌های پیش‌از‌تاریخ باشند. قبل از این‌که خط به‌وجود بیاید، بشر نقاشی می‌کشیده است. این هنر در ایران و به‌خصوص در غرب کشور (لرستان) سابقه‌ای بسیار کهن دارد. این مقاله به بررسی نقوش صخره‌ای نویافتۀ روستای باوکی، شهرستان ازنا در لرستان می‌پردازد. تاکنون هیچ‌گونه اقداماتی جهت ثبت این محوطه صورت نگرفته است؛ لذا ثبت و مطالعۀ صخره‌نگاره‌‌های باوکی، در تکمیل نقشۀ باستان‌شناسی کشور و مطالعات صخره‌ای از اهمیت فراونی برخوردار است، به‌ویژه این نقوش دارای تنوع نقش و موضوعاتی روایی است که متفاوت‌تر از سبک نقش‌های انسانی و یا حیوانی دیگر صخر‌ه‌نگاره‌های ایران است. پرسش‌های اصلی پژوهش عبارتنداز: نقوش باوکی دربرگیرندۀ چه نقش‌هایی است، و سبک و شیوۀ طراحی نقوش چگونه است؟ این نقوش قابل‌مقایسه با چه مناطقی است؟ هدف از ایجاد نقوش چه بوده است؟ سنگ‌نگاره‌‌های باوکی به چه دورۀ تاریخی تعلق دارند؟ روش پژوهش این مقاله بدین‌صورت است؛ ابتدا با بررسی پیمایشی منطقۀ ازنا و سنگ‌نگاره‌های آن، شناسایی و مورد عکس‌برداری و مستندنگاری، و سپس تمام نقوش با نرم‌افزار Corel  مورد طراحی قرار گرفت. با استفاده از روش کتابخانه‌ای به تطبیق نقوش و مردم‌شناسی و گاهنگاری محوطۀ نویافته پرداخته شد. نتایج پژوهش نشانگر این است که تعداد نگاره‌های باوکی 74 نقش است که برروی صخر‌ه‌های به‌هم‌پیوسته و دربرگیرندۀ نقوش: انسانی، حیوانی، هندسی، گیاهی و ابزارآلات است. نگاره‌ها بسیار ساده و انتزاعی و تعداد محدودی واقع‌گرایانه ایجاد شده‌اند. با توجه به بررسی‌های انجام‌گرفته می‌توان گفت که نقوش این محوطه ازنظر کمّی و کیفی قابل‌مقایسه با نقوش صخره‌ای مناطق مختلف ایران، مانند: کنده‌نگاره‌های تیمره (خمین)، سونگون (ارسباران)، زرینه (قروه) و در خارج از کشور با قوبوستان (آذربایجان)، گغاما (ارمنستان) هستند. با توجه به اطلاعات به‌دست‌آمده از نقوش و آثار سفالی به‌دست‌آمده از محوطه و اطراف آن، بررسی استقرارهای اطراف محوطه و مقایسۀ نقوش با سایر محوطه‌های تاریخ‌گذاری‌شده در ایران، سبک نقوش، و سایر داده‌های تاریخی با شرط رعایت احتیاط قدمت نقوش مربوط به عصرآهن می‌باشد.

عباسعلی رضائی‌نیا، علی‌اکبر وحدتی، مصطفی شریفی،
سال 5، شماره 16 - ( 6-1400 )
چکیده

شروع عصرآهن در کرانه‌های دریای مازندران و مناطق مجاور در فلات ایران و سرزمین‌های همسایه با تحولات گستردۀ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی همراه بوده که فروپاشی مراکز شهرنشینی و اقتصاد مبادلاتی، شکل‌گیری جوامع پراکنده و روستایی، اغلب با اقتصاد دامپروری یا کوچ‌گردی را در پی داشته است. تغییر ساختارهای اجتماعی در پابان عصرمفرغ و شروع عصرآهن هر دلیلی که داشته، باعث تغییرات گسترده در مواد فرهنگی فلات ایران و کرانه‌های دریای مازندران شده و نوعی از الگوهای استقرار را شکل داده که اغلب فقط گورستان‌های مرتبط به آن‌ها شناسایی و کاویده شده است؛ ولی ساختارهای مسکونی، سازمان فضایی استقرارگاه‌ها و ارتباط آن‌ها با گورستان‌ها به‌خوبی شناخته نشده است. کاوش در تپۀ پری‌جا در 3 کیلومتری جادۀ قائم‌شهر به کیاکلا در سواحل پست دریای مازندران به شناسایی دو مرحلۀ استقرار از عصرآهن و سده‌های نخستین اسلامی انجامید. یافته‌های عصرآهن شامل: سفال‌ها‌، اشیاء فلزی، سنگی، استخوانی، بازمانده‌های جانوری و بقایای سازه‌های معماری است. با توجه به مدارک به‌دست‌آمده، بیشترین حجم لایه‌های فرهنگی تپۀ پری‌جا مربوط به عصرآهن است. پرسش اصلی مقاله بدین‌شرح است که، ویژگی‌های فرهنگی تپۀ پری‌جا چیست؟ برمبنای یافته‌های مکشوف، فرض بر این است که استقرارگاهی یکجانشین بوده است. پژوهش حاضر نشان می‌دهد تپۀ پری‌جا، نه‌تنها در شناخت بهتر سنت‌های سفالی عصرآهن در سرزمین‌های کرانه‌ای دریای مازندران، بلکه در شناسایی معماری خشتی و الگوی زندگی یکجانشینی در این منطقه جایگاه مهمی دارد و با تداوم کاوش‌های باستان‌شناختی در این استقرارگاه می‌توان سازمان اجتماعی و الگوهای استقراری عصرآهن در مناطق ساحلی شمال ایران را در چشم‌انداز روشن‌تری قرار داد.  

لیلا مکوندی، محسن دانا، سید رضا رافعی،
سال 5، شماره 17 - ( 9-1400 )
چکیده

 در شرق باستان، مهرهای استوانه‌ای برروی اشیاء گِلی و به‌ویژه گل‌نبشته‌ها به‌عنوان نماد هویتی اشخاص و مراکز اداری به‌کار می‌رفت. اما کشف نمونه سفال‌هایی که برروی آن‌ها مهر استوانه‌ای زده شده، چالش جدیدی را پیشِ‌روی باستان‌شناسان نهاده است. با توجه به تعداد اندک سفال‌های مهرشدۀ به‌دست‌آمده، آن‌چه باستان‌شناسان را در برخورد با این موارد به چالش وامی‌دارد، پاسخ به دو پرسش اصلی است؛ کاربرد سفال‌های مهرشده چه بوده است؟ و این‌که آیا اساساً می‌توان گاه‌نگاری دقیقی برای این نمونه قطعات سفالی ارائه کرد؟ یکی از نمونه‌های به‌دست‌آمده، قطعه سفالی مهرشده از محوطۀ قلعه‌اسرار در خراسان جنوبی است که ارائه گاه‌نگاری و شناخت کاربرد آن هدف محوری پژوهش حاضر است. بدین‌منظور تلاش گردیده است که در ابتدا به مسألۀ سفال‌های مهرشده، با توجه به بستر زمانی و مشکلات و چالش‌های مطالعۀ آن‌ها پرداخته شود، سپس نمونۀ قلعه‌اسرار ازنظر گونه‌شناسی سفال، سبک و نقش مهر استوانه‌ای روی آن بررسی و تحلیل گردد.پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی-تطبیقی و تحلیلی انجام شده است. در این پژوهش به‌روش میدانی و کتابخانه‌ای انجام شده و از پژوهش‌ها و نظریه‌های مختلف در این زمینه بهره گرفته شده است. نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که سفال مهرشدۀ قلعه‌اسرار تولید محلی و مهر آن نیز به‌سبک محلی با نقش‌مایه‌های رایج مربوط به نیمۀ نخست هزارۀ اول پیش‌ازمیلاد، است. احتمالاً این ظرف برای جابه‌جایی کالا به این محل مورد استفاده قرار گرفته است. 

احمد آزادی،
سال 5، شماره 17 - ( 9-1400 )
چکیده

منطقۀ چهارمحال و بختیاری در چند دهۀ گذشته، به‌عنوان یکی از مهم‌ترین خاستگاه‌های معیشت مبتنی‌بر کوچ‌نشینی، همواره موردتوجه باستان‌شناسان بوده است. در این بین، منطقۀ کوهرنگ به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین قلمروهای عشایری ایل بزرگ بختیاری جایگاهی ویژه دارد. شمار اندک پژوهش‌های انجام‌شده در این منطقه و نبود آگاهی‌های کافی باعث‌شده برخی از پژوهشگران از متأخر بودن پیشینۀ این شیوۀ معیشتی صحبت به‌میان آورند. برخلاف این امر، پژوهش‌های اخیر نشان می‌دهند که دست‌کم قدمت شیوۀ معیشت مبتنی‌بر کوچ‌نشینی در منطقۀ کوهرنگ به هزارۀ پنجم پیش‌ازمیلاد برمی‌گردد. دو فصل کاوش‌های نجات‌بخشی انجام‌شده در منطقۀ بیرگان، به‌دلیل ساخت سد و تونل سوم کوهرنگ، امکان مناسبی به‌دست داده که باعث شده اکنون آگاهی‌های درخور بیشتری در ارتباط با شیوۀ معیشتی مردمان این منطقه در اختیار داشته باشیم. آگاهی از ماهیت محوطه و آشنایی با جنبه‌های گوناگون زندگی کوچ‌نشینی باستان، به‌عنوان اهداف اصلی و پی‌بردن به میزان تعاملات فرهنگی احتمالیِ این منطقه با مناطق پیرامونی ازجمله دشت‌های پست خوزستان و نواحی زاگرس‌مرکزی از مهم‌ترین پرسش‌های این پژوهش به‌شمار می‌آید. با وجود ارتباطات نزدیک منطقۀ بختیاری با دشت‌های خوزستان، فرض اصلی در این پژوهش آن است که، براساس شواهد، افزون بر هزارۀ پنجم پیش‌ازمیلاد، منطقۀ کوهرنگ بختیاری در عصرآهن نیز با بخش‌هایی از زاگرس‌مرکزی روابط فرهنگی داشته‌ است. رویکرد کاوش محوطه برای ثبت لایه‌ها و پدیدارهای کاوش‌شده، استفاده از شیوۀ لوکوس‌بندی بوده و روش تحقیق در این نوشتار، متشکل از گردآوری و مطالعۀ نوشته‌های مرتبط با پژوهش‌های پیشین منطقۀ کوهرنگ و ارائۀ نتایج به‌دست‌آمده از کاوش محوطۀ موردنظر است. در یک نگاه کلی، مقایسه‌های تطبیقی انجام‌شده‌ برروی فرم و نقش سفال‌های به‌دست‌آمده از کاوش این محوطه، شباهت‌هایی را با برخی از محوطه‌های مربوط به ادوار مفرغ و آهن زاگرس‌مرکزی نشان می‌دهد، موضوعی که آزمایشات کربن14 نیز عصرآهنی بودن محوطه را تأیید نموده است. افزون‌بر وجود روابط فرهنگی بین دو منطقۀ کوهرنگ بختیاری و زاگرس‌مرکزی، تشابهات فرمی و نقشی سفال‌های این محوطه با محوطه‌‌های پیش‌گفته حاکی از آن است که سنت‌های سفالی عصرمفرغ تا عصرآهن نیز تداوم داشته است.

عبدالرضا مهاجری‌نژاد، کمال‌الدین نیکنامی، هایده خمسه،
سال 5، شماره 18 - ( 12-1400 )
چکیده

درمیان مجموعۀ یافته‌های به‌دست‌آمده از کاوش‌های باستان‌شناسی گورستان عصرآهن لفور سوادکوه نقشی از یک شتر دوکوهانه برروی سگک کمربند مفرغی دیده می‌شود که به‌طرز ماهرانه‌ای با روش قالب‌گیری ساخته شده است. هدف از این پژوهش، بررسی، تفسیر و تحلیل تصویر نقش شتر دوکوهانه برروی سگک کمربندی مفرغی است. با توجه به مطالعات انسان‌شناسی جسمانی ازنظر ریخت‌شناسی جمجمه‌ها نشان می‌دهد که گورخفتگان گورستان با ساکنین پیش از خود متفاوت بوده و گور‌آوندها نیز حاکی از اقوامی دامپرور و کوچ‌رو بوده‌اند. شاخص‌ترین شئ یافت‌شده، سگک کمربند مفرغی با نقش یک شتر دوکوهانه‌ است که مربوط به دشت‌های آسیای‌مرکزی، جنوبی‌ترین منطقۀ زیست این نوع شتر در شمال دشت گرگان و جنوب ترکمنستان است. در منابع دورۀ هخامنشی نیز شتر دوکوهانه نمایش داده شده است، این نوع شترها فقط به‌همراه گروه‌های هدیه‌آورندگانی که از آسیای‌میانه و شرق دریای مازندران آمده‌اند، دیده می‌شود. در نقوش سنگ یادبود «شلمانسر‌ سوم» شاه آشور نیز افرادی شتر دوکوهانه به‌همراه دارند که متن کتیبۀ آن‌ها را متعلق‌ به کشوری دوردست در شرق نسبت داده‌اند. مهم‌ترین پرسش‌هایی که در این پژوهش مطرح می‌گردد عبارتنداز: بقایای انسانی به‌دست‌آمده در این گورستان بومی منطقه بوده‌اند و یا از مناطق دیگر به این منطقه مهاجرت کرده‌اند؟ گورنهاده‌های به‌دست‌آمده در محل ساخته یا وارداتی بوده‌اند و تا چه اندازه تحت‌تأثیر شیوه‌های هنری و صنعتی از مناطق دور و نزدیک بوده‌اند؟ و آیا می‌توان با مطالعۀ یافته‌های مورد پژوهش، مسیر مهاجرت این گروه‌ها را در مناطق حاصل‌خیز و کوهپایه‌ای مازندران بازسازی نمود؟ لذا نگارندگان در این مقاله علاوه‌بر مقایسۀ شکلی و ماهیتی سگک کمربند مفرغی با دیگر یافته‌های گورستان لفور تطبیق، تحلیل و تفسیر آن همراه با اسناد و منابع تاریخی به پرسش‌ها پاسخ می‌دهند. نتیجۀ پژوهش نشان می‌دهد این شئ در جای دیگری تولید و ساخته شده و ازطریق مهاجران به منطقه وارد شده است. 
حسن باصفا، فرشید مسیح‌نیا،
سال 6، شماره 20 - ( 6-1401 )
چکیده

عصرآهن در میانۀ آسیا و بخش مهمی از آن به نام خراسان، پیوند‌دهندۀ پیش‌از‌تاریخ به حکومت‌های دوران تاریخی است. این دوره همواره ابهامات و پرسش‌های فراوانی را داراست؛ به‌ویژه در خراسان که کمبود مطالعات به‌شدت احساس می‌شود. در این منطقه دشت نیشابور به‌لحاظ باستان‌شناسی جایگاه ویژه‌ای دارد و بی‌شک در شناخت مؤلفه‌های فرهنگی عصر‌آهن منطقه تأثیرگذار است. در پژوهش حاضر میلاد‌تپه که تقریباً در خط‌القعر و میانۀ دشت نیشابور واقع شده است، به‌صورت بررسی روش‌مند نمونه‌برداری شده است. هدف از این کار به‌دست آوردن اطلاعاتی است تا با آن بتوان در پیشبرد اهداف بلند‌مدت تفسیر عصر‌آهن در خراسان، به‌ویژه نیشابور استفاده کرد. بر این اساس هدف اصلی شناخت و تبیین فرهنگ‌های عصر‌آهنی نیشابور در مقیاس کوچک و در کل منطقۀ خراسان است. در این راستا مهم‌ترین پرسش پژوهش، چگونگی و چرایی عصرآهن در چشم‌انداز مطالعات اخیر حوزۀ فرهنگی خراسان است. در میلادتپه که سطح آن مسطح و صاف است، در چهارچوب بررسی روش‌مند نمونه‌برداری مواد فرهنگی انجام شده تا بتوان در رویکردی تطبیقی با گونه‌شناسی و طبقه‌بندی سفال‌ها، عصرآهن مورد مطالعه قرار گیرد. همچنین با استفاده از الگوی استقراری محوطه و سایر مؤلفه‌های استقراری میلادتپه می‌توان بخشی از ساختار‌های ناشناختۀ عصرآهن دشت نیشابور و به‌تبع آن خراسان را به‌شکل کاملی وارسی و خوانش نمود. براساس نتایج پژوهش میلادتپه که دارای توالی استقراری در عصرآهن است، در چهارچوب عصرآهن قدیم تا جدید منطقه قابل‌تفسیر است. مطالعات گونه‌شناسی سفال نیز نشان از همگونی با چهارچوب تفسیر‌شده برای عصرآهن جنوب‌غربی آسیای مرکزی دارد که آن براساس مؤلفه‌های فرهنگی محوطۀ یازتپه با نام یاز I تا III شناخته شده است. به‌طور کلی در رویکرد تطبیقی، نمونه‌های میلادتپه قرابت نزدیکی با سنت سفال‌گری یاز دارد.


صفحه 1 از 1     

فصلنامه مطالعات باستان شناسی پارسه Parseh Journal of Archaeological Studies
Persian site map - English site map - Created in 0.25 seconds with 34 queries by YEKTAWEB 4538