|
|
|
 |
جستجو در مقالات منتشر شده |
 |
|
5 نتیجه برای نیکنامی
کمالالدین نیکنامی، مرتضی حصاری، طاهره شکری، سال 3، شماره 8 - ( 6-1398 )
چکیده
دورۀ فرهنگی آغازایلامی بهدلیل ورود فلات ایران به مرحلهای دیگر از دورۀ شهرنشینی و داشتن گلنوشتههایی که معرف شروع نوشتار در این سرزمین است، یک مرحلۀ مهم در آغازتاریخی ایران محسوب میشود. پس از آن، دورۀ ایلام بهدلیل ایجاد اولین حکومتهای سلسلهای سرزمین ایران بسیار موردتوجه است. توالی آغازایلامی تا شروع دورۀ ایلام قدیم برمبنای نوشتار آغازایلامی و ایلامی، خطی دارای شبهاتی است و برمبنای برخی اطلاعات و دادهها ازجمله نوشتار آغازایلامی، توقف یکبارۀ دورۀ آغازایلامی مدنظر قرار گرفته و سیر تحول آن تا دورۀ ایلام قدیم با علامت سؤال مطرح میشود، اما توالی یادشده در متون بینالنهرین (شبهمیخی و میخی دورههای اوروک، جمدتنصر، سلسلههای اولیه تا دورۀ اکد و حتی بعد از آن) قابل پیگیری و بررسی است. پژوهش انجامگرفته با هدف بررسی نام ایلام، سرزمین و ایالات آن در بازۀ زمانی پس از آغازایلامی تا ایلام قدیم در متون بینالنهرینی انجام گرفت و مهمترین پرسش این پژوهش پاسخ به شناخت چگونگی توالی دورۀ آغازایلامی تا ایلام قدیم برمبنای متون بینالنهرینی در این فاصلۀ زمانی است. پیجوییهای انجامگرفته درکنار یافتههای باستانشناسی، وجود نام ایلام و ایالات ایلامی را در هزارۀ سوم قبلازمیلاد در متون زبانشناسی بینالنهرینی بهدستآمده از این برهۀ زمانی، تأیید مینماید. پژوهش حاضر دارای نظام کیفی و راهبردی است و براساس هدفهای بنیادی صورت گرفته و ازنظر روش، توصیفی است. روش یافتهاندوزی بهشیوۀ کتابخانهای انجام شده و تمامی آنها از منابع معتبر استخراج شدهاند. اساس تحلیل بیشتر متکیبر اطلاعات و یافتههای کتابخانهای است.
حبیب عمادی، کمالالدین نیکنامی، سال 4، شماره 13 - ( 9-1399 )
چکیده
درک همزمانی بین فرهنگ شغاتیموران و دورۀ ایلام در استان فارس نیاز به نگاهی دقیق به فرهنگ ذکرشده دارد. در متون ایلامی به «انشان» بهعنوان جاینامی که بخش اصلی ایلام است، اشاره شده است. انشان در شمالغرب حوضۀ رود کر در استان فارس واقع شده است. ازطرفی در تدوین گاهنگاری پیشازتاریخ فارس مبنای اصلی تغییرات فناوری است، فرهنگهای قبل از برآمدن هخامنشیان در فارس باتوجه به تغییر و تحولات سفالی دستهبندی شده است. همچنین موضوع انضمامی که در اینجا مطرح خواهد شد، ارتباط فرهنگ شغاتیموران با بحث ورود اقوامی که با عنوان مهاجر وارد فارس شده و قرنها بعد پایهگذار حکومت هخامنشی شده است؛ برهمیناساس، پرسش اصلی پژوهش عبارتستاز: فرهنگهای پیشازتاریخ فارس در قرون موازی با ایلام چه نقشی داشته و این فرهنگها با کدامیک از دورهبندیهای ایلام در دشتهای پست همپوشانی داشته است؟ موارد مطرحشده ضرورت تاریخگذاری دقیق فرهنگ شغاتیموران را ایجاب میکند. تل تیموران از محوطههای اصلی فرهنگهای هزارۀ دوم پیشازمیلاد در فارس و کانونی در شرق حوضۀ رود کر در فاصلۀ 80 کیلومتری جنوبشرق انشان است. در این مقاله سعی بر آن است تا در ابتدا به گاهنگاری نسبی و مطلق این محوطه پرداخته و سپس باتوجه به گاهنگاری مطلق این محوطه و دیگر محوطههای هزارۀ دوم پیشازمیلاد فارس، مقایسۀ مواد فرهنگی و شناخت شاخصههای فرهنگی، به ارزیابی توالی فرهنگی هزارۀ دوم پیشازمیلاد در این محوطه و دیگر محوطههای هزارۀ دوم پیشازمیلاد در این منطقه پرداخته شود. جهت تاریخگذاری تلتیموران، 3 نمونه ذغال به آزمایشگاه دانشگاه کامپانیا ارسال شد که نتایج بازۀ زمانی بین 1100 تا 1550 پ.م. را نشان میدهد. تاریخ ذکرشده بیانگر این موضوع است که فرهنگ شغاتیموران با دورۀ «سوکلماح»، انتقالی و ایلام میانه در دشتهای پست شوشان همعصر است و با مقایسۀ مواد فرهنگی شغاتیموران با دورۀ ایلام این فرض منتج میشود که فرهنگ شغاتیموران فارغ از تغییرات سیاسی ایلام و مهاجرت پارسیان، در تداوم روند فرهنگهای پیشازتاریخی فارس است.
مهسا نجفی، کمالالدین نیکنامی، سعید غلامزاده، آرکادیوش سولتیشیاک، سال 5، شماره 16 - ( 6-1400 )
چکیده
در سال 1389 ه.ش. از معدن غار کانگوهر در شهرستان بوانات در استان فارس تعدادی اسکلت انسانی کشف شد. باتوجه بهوجود فرضیههای مختلف در رابطه باوجود این بقایا در غار و نامعلوم بودن قدمت آنها، بهمنظور یافتن دلیل وجود این تعداد بقایای انسانی، علاوهبر بازدید از غار، جغرافیای تاریخی منطقۀ بوانات در منابع تاریخی نیز مورد مطالعه قرار گرفت. در منابع دورۀ آلمظفر و تیموری ذکر شده است که در حدود سال 742 ه.ق.، همزمان با ناآرامیهای بعد از فروپاشی ایلخانان در ایران و نبود قدرت متمرکز، روستایی در بوانات مورد حملۀ امیرزادهای مغول قرار گرفته و اهالی روستا برای نجات جان خود به غاری پناه میبرند. امیرزاده بهمحض اطلاع از محل اختفای آنها، دستور به افروختن آتش در دهانۀ غار داده که دود ناشی از آن منجر به کشته شدن تمام افراد در داخل غار میشود. درراستای تطبیق این بقایای باستانشناختی با رویداد مذکور در منابع تاریخی، مطالعات باستانشناسی زیستی با محوریت بررسی آثار خشونت، با استفاده از روش پیشنهادی «بیوکسترا» و «آبهلیکر» (در سال 1994م.) مورد استفاده قرار گرفت. این روش برمبنای مشاهدۀ چشمی، با هدف تخمین سن، تعیین جنسیت، تشخیص بیماریها و شناسایی تمام تغییرات قبل، حین و پس از مرگ تنظیم شده است. باتوجه به سقف دودزدۀ غار، بهویژه دهانۀ آن، تعداد زنان (37 درصد)، کودکان (29 درصد) و کهنسالان (30 درصد) و نبود آثار خشونت فیزیکی در جمجمهها و وجود آثار سوختگی، میتوان با احتمال این بقایا را با حادثۀ مذکور در منابع تاریخی تطبیق داد. این یافتهها میتوانند پاسخ روشنی را در جهت فهم علت وجود این تعداد بقایای انسانی در غار مذکور فراهم آورند.
عبدالرضا مهاجرینژاد، کمالالدین نیکنامی، هایده خمسه، سال 5، شماره 18 - ( 12-1400 )
چکیده
درمیان مجموعۀ یافتههای بهدستآمده از کاوشهای باستانشناسی گورستان عصرآهن لفور سوادکوه نقشی از یک شتر دوکوهانه برروی سگک کمربند مفرغی دیده میشود که بهطرز ماهرانهای با روش قالبگیری ساخته شده است. هدف از این پژوهش، بررسی، تفسیر و تحلیل تصویر نقش شتر دوکوهانه برروی سگک کمربندی مفرغی است. با توجه به مطالعات انسانشناسی جسمانی ازنظر ریختشناسی جمجمهها نشان میدهد که گورخفتگان گورستان با ساکنین پیش از خود متفاوت بوده و گورآوندها نیز حاکی از اقوامی دامپرور و کوچرو بودهاند. شاخصترین شئ یافتشده، سگک کمربند مفرغی با نقش یک شتر دوکوهانه است که مربوط به دشتهای آسیایمرکزی، جنوبیترین منطقۀ زیست این نوع شتر در شمال دشت گرگان و جنوب ترکمنستان است. در منابع دورۀ هخامنشی نیز شتر دوکوهانه نمایش داده شده است، این نوع شترها فقط بههمراه گروههای هدیهآورندگانی که از آسیایمیانه و شرق دریای مازندران آمدهاند، دیده میشود. در نقوش سنگ یادبود «شلمانسر سوم» شاه آشور نیز افرادی شتر دوکوهانه بههمراه دارند که متن کتیبۀ آنها را متعلق به کشوری دوردست در شرق نسبت دادهاند. مهمترین پرسشهایی که در این پژوهش مطرح میگردد عبارتنداز: بقایای انسانی بهدستآمده در این گورستان بومی منطقه بودهاند و یا از مناطق دیگر به این منطقه مهاجرت کردهاند؟ گورنهادههای بهدستآمده در محل ساخته یا وارداتی بودهاند و تا چه اندازه تحتتأثیر شیوههای هنری و صنعتی از مناطق دور و نزدیک بودهاند؟ و آیا میتوان با مطالعۀ یافتههای مورد پژوهش، مسیر مهاجرت این گروهها را در مناطق حاصلخیز و کوهپایهای مازندران بازسازی نمود؟ لذا نگارندگان در این مقاله علاوهبر مقایسۀ شکلی و ماهیتی سگک کمربند مفرغی با دیگر یافتههای گورستان لفور تطبیق، تحلیل و تفسیر آن همراه با اسناد و منابع تاریخی به پرسشها پاسخ میدهند. نتیجۀ پژوهش نشان میدهد این شئ در جای دیگری تولید و ساخته شده و ازطریق مهاجران به منطقه وارد شده است.
محسن بهرامینیا، کمالالدین نیکنامی، علیرضا خسروزاده، سال 6، شماره 20 - ( 6-1401 )
چکیده
میانکوه بهطور قراردادی به بخشی از منطقۀ زاگرس مرتفع، یا بخش جنوبی زاگرسمرکزی، اطلاق میشود. با وجود مساحت ناچیز (680 کیلومترمربع) در یک محدودۀ کوهستانی، دو ریزچشمانداز متمایز با میانگین ارتفاع 1510 و 2601 متر از سطح دریا دارد که مناسب حرکتهای فصلی و کوتاهمدت جوامع در دوران زمانی متفاوت، جهت دسترسی به منابع گوناگون در اقتصاد معیشتی است. مطالعۀ ویژگی استقرارهای عصر سنگ در این ارتفاعات در مراحل اولیۀ خود قرار دارد. بهواسطۀ وجود رودخانههای دائمی و منابع قلوهسنگی رودخانهای، این بخش میبایست از محلهای اصلی رفتوآمد جوامع متحرک موستری (پلیئستوسن جدید) زاگرس محسوب شود. در پی پاسخ به این پرسشها؛ 1) جایگاه فناوری ساخت مجموعۀ سنگی این منطقه در میان فرهنگهای شناختهشدۀ زاگرس(؟) و 2) میزان شعاع حرکتی جوامع شکارگر-گردآورندۀ آن در هردو زیستبوم (؟)، سه فصل بررسی پیمایشی بین سالهای 1388 تا 90 ه.ش.، انجام شده است که پژوهش حاضر به بخش کوچکی از تحلیل صنایع سنگی آن اختصاص دارد. نتایج اولیه از پراکنش محلهای روباز (177 عدد) در هر دو زیستبوم از یک تا 36 دستساخته حکایت دارد. بهنظر میرسد این دو زیستبوم در طول حرکتهای روزانه یا فصلی جوامع پلیئستوسن بهخوبی مورداستفاده قرار گرفتهاند. ترکیب کلی مجموعۀ سنگی آن را تراشههای به نسبت کوتاه و کوچک تشکیل میدهد که در آن، خراشندهها بر سایر گونهها غلبه دارند. در اینجا تأکید اصلی در فناوری ساخت، بر منابع قلوهسنگی خوب گردشدۀ محلی تحت تأثیر رودخانههای دائمی و منابع برجای موجود در ارتفاعات منطقه است که اغلب با استفاده از فناوری لوالوا به ابزار و برداشتههای مختلف تبدیل شدهاند. شکارگران-گردآورندگان میانکوه فنون ساخت و گونههای ابزاری مشابه با دیگر فرهنگهای موستری زاگرس را بهکار بردهاند، تنها در برخی دستساختههای زیستبوم مرتفع از انواع سنگهای دیگر در کنار نوع غالب چرت/ فلینت و ازنظر گونهشناسی، از برداشتههای بیقاعده با پرداخت نامنظم استفاده کردهاند. بهنظر میرسد سنگ خام مورداستفاده از فواصل کمتر از 20 کیلومتر در طول چشمانداز هر دو زیستبوم تأمین شده است.
|
|
|
|
|
|