|
|
|
 |
جستجو در مقالات منتشر شده |
 |
|
5 نتیجه برای ناسخیان
شهریار ناسخیان، مهدی سلطانی، محمود ستایشمهر، سال 2، شماره 3 - ( 3-1397 )
چکیده
ایمنی و امنیت همواره از دغدغههای اصلی انسان محسوب میشده، لذا آدمی همواره بهدنبال یافتن شیوههایی برای کاهش اثرات عوامل تهدیدکنندۀ ایمنی و امنیت خود بوده است. از آنجاکه کشور ایران از قرون گذشته در مسیر حوادث تاریخی و در معرض انواع یورشها و تهاجمهای نظامی ملل و قبایل همسایه واقع شده بود، پدیدۀ دفاع در معماری و شهرسازی اثر زیادی داشته و اثرات مرئی آن قلعه، حصار، برج، خندق و... هستند. قلاع استحکامات نظامی یا غیرنظامی بودند که با استفاده از ویژگیهای جغرافیای طبیعی و در جهت حفظ امنیت، عموماً در ارتفاعات ساخته میشدند. بافران یکی از شهرهای تاریخی و کهن شهرستان نایین است که درکنار راه باستانی ری به کرمان واقع شده است. قلعهها بهعنوان مهمترین نمود نظام دفاعی گذشتۀ مجتمعهای زیستی در این شهر دارای تنوّع و گوناگونی چشمگیری هستند. تعدادی از این قلعهها در خارج از محدودۀ مسکونی مکانیابی شده و درکنار مزارع قرار گرفتهاند. یکی از آنها نیز درکنار مجتمع زیستی و بر روی بلندترین نقطه با نقشهای کاملاً متفاوت طراحی و ساخته شده است. این قلعهها به اسامی قلعۀ ریگ، قلعهرضی، قلعۀ علیآباد، قلعهسوری، قلعۀ حسینآباد، قلعۀ یکهدرخت و قلعهرستم هستند. پژوهش حاضر از روش توصیفی- تحلیلی و ارزیابانه و همچنین مصاحبه با افراد مطلع و آگاهان محلی (سنت شفاهی) استفاده میکند. با توجه به اینکه در آثار مکتوب (منابع جغرافیای تاریخی، سفرنامهها و...) نیز اشارهای به این قلعهها نشده، رویکرد عمدۀ پژوهش مبتنیبر مطالعات و مشاهدات میدانی است. نتایج پژوهش مبین آن است که قلاع بافران در سه گونۀ قلعههای سکونت موقتی در زمان ناامنی و بحران، قلعههای قرارگرفته بر گرداگرد روستا بهعنوان مکمّل قلعه مستقر بر بلندی در کار حفاظت از مجتمع زیستی و قلعههای اربابی قرار میگیرند که در این میان قلعهرستم بهدلیل موقعیت قرارگیری خاص و ویژگیهای کالبدی و معماری، در نظام دفاعی گذشتۀ بافران دارای نقش پررنگتر و با اهمیتتری بوده است.
شفق توکلی، شهریار ناسخیان، محبوبه مرتضایی، سال 2، شماره 5 - ( 9-1397 )
چکیده
در معماری بومی ایران یکی از اصول طراحی فضاهای شهری مردمواری بوده است. معمار ایرانی همیشه نیازها و خواستهای انسان را درنظر میگرفته است. معمار گذشته براساس اقلیم موردنظر فضای معماری را درجهت فراهم کردن آسایش انسان طراحی میکرده است. باتوجه به اینکه از ویژگیهای معماری اقلیم گرموخشک ایران آفتاب سوزان و درجه حرارتی بالاست، یکی از تمهیداتی که معمار گذشته درجهت سایهاندازی در گذرها طراحی و ساخته است، ساباتها هستند. ساباتها ساختارهایی در کوچهها و گذرها هستند که بخشی از معبر را سرپوشیده کرده و همچنین این عناصر اقلیمی علاوهبر مطلوب ساختن شرایط زیستی، در مقاومسازی ساختمانهای دو طرف گذرها نقش داشتهاند. با مطالعه و بررسی پیرامون ساختار کالبدی این عناصر اقلیمی-سازهای میتوان بخشی از دانش نهفتهشدۀ فراموششدۀ معماران گذشته ایران را نمایان ساخت و همچنین در شهرسازی امروزی از این عناصر بومی پایدار الگوبرداری کرد و بهره گرفت. بین هندسه و کالبد معماری ساباتهای محلۀ فهادان یزد، رابطۀ معنیدار و مستقیمی وجود دارد. براساس مرور ادبیات، موضوع این پژوهش و بررسیهای انجامگرفته، تاکنون برروی مفهوم سابات بهعنوان عنصری اقلیمی، بررسی میزان پایداری آن در گذرها و گونهشناسی در شهرهایی چون اصفهان، یزد، دزفول و شوشتر صورت گرفته است. این نوشتار برای نخستینبار ویژگیهای هندسی، معماری ساباتهای محلۀ فهادان یزد را مورد ارزیابی قرار داده است. پژوهش حاضر براساس هدف، بنیادی-کاربردی و بهروش استدلال استقرایی دادهها به اثبات رسیده است. گردآوری اطلاعات بهشیوۀ کتابخانهای، میدانی و ترسیمی انجام شده و این مقاله بر آن است تا تأثیر هندسه بر کالبد و شکل معمارانه ساباتهای محلۀ موردنظر را مورد تحلیل قرار دهد. براساس یافتههای این تحقیق آشکار شد که هندسه بهعنوان عاملی تأثیرگذار بر کالبد معماری ساباتهای محلۀ فهادان یزد است. نقشۀ ساباتهای موردمطالعه از مستطیل کامل ایرانی و یا دیگر نسبتهای آن پیروی میکنند. بیشتر ساباتهای انتخابی در این محله ازلحاظ کشیدگی نقشه درجهت شمالی-جنوبی قرار گرفتهاند. بیشترین تعداد ساباتها ازلحاظ مکانی در وسط گذر واقع شدهاند، همچنین هندسۀ قوس آنها بیشترین تعداد بهصورت مازهدار است.
آرزو ایزدی، شهریار ناسخیان، محمود محمدی، سال 2، شماره 6 - ( 12-1397 )
چکیده
یکی از رویکردهای اخیر در زمینۀ مرمت بافتهای تاریخی، رویکرد «بازآفرینی پایدار شهری» است که نسبت به رویکردهای پیشین دید جامعتر به بافت تاریخی و حفاظت آن دارد. در این رویکرد بهمنظور مرمت بافت تاریخی از تمامی ابعاد توسعۀ پایدار شامل ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مدیریتی و زیستمحیطی استفاده شده است. اسناد و بیانیههای مربوط به این رویکرد از دهه 1990 م. بهبعد پا به عرصۀ مرمت و حفاظت گذاشته است که در هریک از این اسناد، کلیدواژگانی برای تحقق بازآفرینی مطرح شده است. همچنین پژوهشهای بسیاری با این موضوع انجام شده که هرکدام اصول و معیارهایی برای تحقق بازآفرینی پیشنهاد کردهاند، ولی تاکنون پژوهشی که دیدی جامع به ابعاد و معیارهای بازآفرینی داشته باشد، ارائه نشده است. لیکن این پژوهش با هدف تبیین چارچوب مفهومی و ارائۀ ابعاد و معیارهای بازآفرینی پایدار بافت تاریخی سعی بر آن دارد که با روش تحقیق توصیفی و تحلیل محتوا و با بررسی اسناد و بیانیههای مربوط به بازآفرینی و پژوهشهای انجامگرفته شده با این رویکرد، دیدی جامع از ابعاد و معیارهای آن داشته باشد. در پژوهش حاضر بازآفرینی بافت تاریخی در چهار بُعد اقتصادی، اجتماعی، مدیریتی و فرهنگی تعریف شده است و معیارهایی همچون ارزش ملک، سرمایهگذاری خصوصی، مشارکت شهروندان، منزلت اجتماعی، هویت اجتماعی، صنایع خلاق، محلههای فرهنگی و رویدادهای فرهنگی ارائه شده است.
افروز طهماسبی، شهریار ناسخیان، سال 4، شماره 13 - ( 9-1399 )
چکیده
مداخلات مرتبط با کارکرد در بناهای تاریخی تحتعناوین مختلفی ازجمله: احیاء، توانبخشی، توانمندسازی، استفادۀ مجدد سازگار و... مطرح بودهاند، اما تاکنون درخصوص تبیین این مفاهیم در ادبیات داخلی پژوهشی صورت نگرفته است و این تعدد عناوین مداخلات و در عینحال روشن نبودن مفاهیم، مختصات و نیز تمایزات آنها با هم و همچنین نسبت آنها با معادلهای خارجی خود، موجب سردرگمی پژوهشگران شده است که بیش از هرچیز ضرورت چنین مطالعهای را خاطرنشان میکند. هدف این مقاله، واکاوی این مفاهیم و اصطلاحات و مشخص کردن جایگاه آنها نسبت بههم است که در اینراستا، ضمن بررسی پیشزمینهها و الزامات مداخلات کاربردی، رویکردهای مختلف به موضوع در سطح بینالمللی و ردپای آنها در ادبیات داخلی موردنظر قرار گرفته و انواع مداخلات کارکردی در بناهای تاریخی مورد تحلیل و مقایسه قرار گرفته است. درواقع مقالۀ حاضر مشخصاً در پی پاسخ به این پرسشهاست که، انواع مداخلههای مرتبط با کارکرد چه مفهومی داشته، چه نسبتی با هم دارند و کاربرد آنها چیست؟ همچنین چه نسبتی بین اصطلاحات مداخلات مرمتی داخلی و معادلهای بینالمللی آنها وجود دارد؟ در بخش اول مقاله از روش تحلیلی-توصیفی، و در بخش بعدی جهت بررسی نسبت مداخلات کارکردی با هم، از روش مقایسۀ تطبیقی برپایۀ استدلال منطقی استفاده شده است. بررسی ادبیات انواع مداخلات کارکردی مشخص میکند که عمدۀ تفاوتهای بین اصطلاحات مختلف در این حوزه ناشی از دو مسألۀ تفاوتهای زمانی و مکانی و تفاوت واژهگزینی در ترجمه بوده است؛ در حالیکه این عناوین در مفاهیم اصلی مشترک بوده و ضمن تأکید بر نقش حیات کارکردی بنا در حفاظت پایدار از آن، همگی بر ویژگیهای مشترکی مانند: لزوم سازگاری کاربری جدید با اعتبار فرهنگی، ارزشها و اصالت ابنیۀ تاریخی و لزوم پاسخگویی مناسب آن به نیازهای زندگی معاصر تأکید دارند.
نسیم عسگری، شهریار ناسخیان، محمدسعید ایزدی، سال 5، شماره 16 - ( 6-1400 )
چکیده
منظر شکلیافته از مکانهای متبرکه شهرهای زیارتی، جزو اصلی در شناسایی شاخصههای کالبدی و معنایی آنها بهشمار میرود. این مناظر ضمن گسترشِ کلیتی یکپارچه در ابعاد زمانی و مکانی، آئینها و مراسم مذهبی وابسته به خود را در یک چهارچوب روایی متحد میسازند. بدیهی است جانِ متصل به این مناظر، روح انسان است؛ پس هرآنچه منجر به برهمزدگی و آشفتگی این ارتباط گردد، نهتنها اصالتِ این اماکن مقدس و یکپارچگی بافتهای بلافصل آنرا مخدوش میسازد؛ بلکه اثرات منفی غیرقابلانکاری بر امرِ زیارت برجای خواهد گذاشت. از آنجاکه این فضاها همواره مرکزِ توجه مجاوران، زائران و حتی سیاحان بوده است، اسناد مکتوب و مصورِ آنها میتواند در بازنمایی وجوه عینی و ذهنی مناظرِ فوقالذکر موردِ مداقه قرار گیرد. درهمین ارتباط پژوهشِ حاضر با طرح این پرسش که در طولِ اعصار پیشین، ساختارِ کالبدی و معنایی مناظرِ یادشده چهوجوهی را دربر میگرفته است؟ درصدد یافتنِ ابعادِ پیدا و پنهانِ این گستره با هدفِ بازنمایی ویژگیهای اصلی منظرِ شهرهای زیارتیِ مذهبِ تشیّع و نقشِ بقاعِ متبرکۀ آنها بوده است. از این حیث با تکیهبر روش تفسیری-تاریخی و تحلیلِ مضمون، رویکردی استنتاجی را انتخاب نموده و به بررسی متون و تصاویر 29 سفرنامۀ نگارششده در فاصلۀ زمانی قرن ششم تا چهاردهم هجریقمری، پرداخته است. یافتهها حکایت از آن دارد که اماکن مذکور بهعنوانِ «نماد و شاخصۀ شهر زیارتی»، همواره «متمایز از محیط پیرامونِ» خود و در عینِحال با «انسجامی یکپارچه» در بسترِ طبیعی شهر، منظری را بهشکلِ مجموعهای واحد انتظام میداده که تمامی روابط، رویدادها، آداب و آئینهای بومیِ مرتبط با خود را شامل میشده است. نتیجۀ حاصل گویای آن است که منظر مقدسِ این اماکن شبکهای معنوی و زنجیرهای از ارزشها و عناصر ملموس و ناملموس بوده، که توجه بیش از پیش به حفاظت از حریمِ بصری آنها و بازنگری در طرحها و اقدامات جاری را ایجاب مینماید.
|
|
|
|
|
|