|
|
|
 |
جستجو در مقالات منتشر شده |
 |
|
4 نتیجه برای محمدیفر
یعقوب محمدیفر، فرامرز میرزایی، مریم رحمتیترکاشوند، سال 1، شماره 1 - ( 9-1396 )
چکیده
آمیزش موسیقی و شعر، اغلب راه بالندگی این دو هنر را به ژرفاندیشی و نازکاحساسی شاعرانه میگشاید. در دورۀ عباسی که هنر، تمدن و فرهنگ ایران ساسانی در ارکان جامعه بهشدت نفوذ کرده بود، موسیقی بهعنوان یکی از نمادهای تمدن ساسانی جایگاه ارزندهای یافت و شاعران دورۀ عباسی با بهکارگیری ابزار موسیقی، تصاویر زیبایی آفریدهاند. در این میان، شاعری چون «ابونواس» در تصویر آفرینی شاعرانه با سازهای موسیقی بسیار توانمند بوده است. وی ساز موسیقی را با احساس انسانی درمیآمیزد، و آن را نَه سیمی خشک، یا چوبی بیروح؛ بلکه نوایی پُرسوز و گداز و نغمهای لذتآفرین میداند که از جان آدمی بر میخیزد. وی در اشعار خود به ذکر برخی از اسامی این سازها: عود، نی، چنگ و دف، طنبور و مزمار از مهمترین این سازهایند.
مهدی کریمیمنسوب، یعقوب محمدیفر، سال 3، شماره 9 - ( 9-1398 )
چکیده
دو گونۀ شاخص از دادههای فرهنگی مربوط به نواحی شرقی زاگرسمرکزی، سفال خاکستری یانیقی مربوط به عصر مفرغ قدیم (هزارۀ سوم قبلازمیلاد) و سفال خاکستری عصر آهن (هزارۀ دوم و اول قبلازمیلاد) هستند که شناسایی، بررسی و بازسازی تکنیک پخت این دو گونۀ سفال در پژوهش پیشرو، مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهد گرفت. هدف اصلی پژوهش، بازسازی شرایط مشابه پخت این دو گونه بوده که با استفاده از روشهای باستانشناسی تجربی و بازسازی عملی و کورههای سنتی محقق گردیده است. پرسشهای پژوهش عبارتنداز: 1. سفال خاکستری بهواسطۀ قرار گرفتن در معرض حرارت مستقیم به سفال خاکستری تبدیل شده یا اینکه در فرآیند پخت و احیاء به سفال خاکستری تبدیل میشود؟ 2. مهمترین عامل تفاوت دو نوع سفال خاکستری عصر مفرغ و عصر آهن در چیست؟ در این مسیر با تکیه بر دادههای باستانی و مقایسۀ آن با نمونههای بازسازی شده، به شباهتها و تفاوتهای تکنیکی موجود پرداخته شده است؛ سپس، به بازسازی 2 نمونه از هر یک سفالهای خاکستری عصر مفرغ و عصر آهن مبادرت ورزیده و نمونههایی تولید شده و با بازسازی کورههایی سنتی که از امکانات امروزی آزمایشگاهی و وسایل دقیق اندازهگیری دما بهره میبرد، در معرض حرارت قرار گرفته و در فرآیند پخت و احیاء مورد آزمون و خطا قرار گرفتهاند. با نتایج حاصله از آزمون خطای روش مذبور، در انتها میتوان چنین نتیجه گرفت که پخت به روش احیاء و رنگ خاکستری حاصله، مهمترین شاخصۀ مشترک تفاوت سفال خاکستری با دیگر گونههاست. نوع تکنیک پخت و معماری ساختمان کوره، مهمترین عامل در تفاوت دو نوع سفال خاکستری عصر مفرغ و عصر آهن است. آنچه مسلم است، با تکامل ساختمان کورهها، حرارت تولید شده از حدود 700 درجۀ سانتیگراد در سفال خاکستری یانیقی عصر مفرغ، به حدود 1000درجۀ سانتیگراد، در نمونههای عصر آهنی افزایش یافته و باعث بالاتر رفتن کیفیت پخت و همچنین، احیای مناسب و کامل سفالینهها شده است. مقایسۀ عملی نمونههای بازسازی شده، انطباق کامل مشخصات آنها را، با نمونههای باستانی (تپه پیسا، تپه توشمالان و تپه احمدآباد) نشان داده و همچنین از راز تولید این دو گونۀ شاخص سفال خاکستری پرده برداشته است.
شراره میرصفدری، یعقوب محمدیفر، سال 4، شماره 13 - ( 9-1399 )
چکیده
توسعۀ علوم میانرشتهای و ضرورت بازبینی مباحث علمی توسط پژوهشگران موجب شده است مبحث «استفادۀ مجدد از دادهها» در باستانشناسی مطرح شود. پیش از هر بحثی لازم است چالشها و مبانی نظری در اینزمینه مورد بررسی قرار گیرند؛ زیرا استفادۀ ناآگاهانه و بدون درنظرگرفتن نیازهای بومی دانش باستانشناسی کشور در این مباحث منجر به حصول نتایج معکوس و ایجاد مصرفگرایی و جهتگرایی در تولید نتایج علمی خواهد شد. این واکاوی با روش توصیفی-تحلیلی انجام شده و در این زمینه از اسناد و منابع کتابخانهای و همچنین مشاهدۀ نتایج پژوهشها در پایگاههای اطلاعاتی معتبر علمی در زمینۀ مطالعات دادههای باستانشناسی از پایگاه اطلاعاتی کتابخانۀ دیجیتال «ساینتس دایرکت»، همچنین بررسی پایگاه اطلاعاتی «اپن کانتکس» و «سی داک سی ار ام» و همچنین نتایج منتشرشده در پایگاه اینترنتی «تی دار» انجام پذیرفته است. پرسشهای این پژوهش عبارتنداز: ۱) چه مباحث کلیدی در بحث استفادۀ مجدد از دادهها باید موردنظر قرار گیرد؟ ۲) چگونه ابزار دیجیتال در رفع چالش استفادۀ مجدد از دادهها، میتواند مفید باشد؟ بهطور خاص، ما زمینههای اصلی در استفادۀ مجدد دادههای باستانشناسان و نقش مؤسسات کلان در این زمینه را بررسی خواهیم کرد و توانمندیهای دیجیتال در زمینۀ رفع این چالشها را معرفی خواهیم نمود. با بررسی و مطالعات دربارۀ روشهای مؤثر بهمنظور شناخت راهکارهای مؤثر در استفادۀ مجدد از اطلاعات و کاربرد ابزار دیجیتال در این زمینه، درنهایت سه زمینۀ استانداردسازی، طراحی فرادادهها و مستندنگاری بافت بهوسیلۀ ابزار دیجیتال بهعنوان سه حیطۀ اصلی در مطالعات مجدد دادهها مشخص شده است و هرکدام از این راهکارها میتواند با تلفیق توانمندیهای خود در فرآیند استفادۀ مجدد از دادهها مؤثر باشند؛ همچنین باتوجه به چهارچوبهای استانداردسازی اطلاعات بهدستآمده دارای ارزش و اعتبار ذاتی بوده و وابسته به عوامل چون ابزار تهیۀ اطلاعات یا شخص بنیاد نیستند.
نرگس علائی بخش، یعقوب محمدیفر، حسین سرحدیدادیان، سال 5، شماره 18 - ( 12-1400 )
چکیده
معماری دستکند نیز مانند سایر شاخههای معماری، دارای خطوط ارتباطی محکمی با فرهنگ مردم و زندگی روزمرۀ آنها است که گرچه در نگاه اول، ساده و ابتدایی بهنظر میرسد، ولـی درواقع توسط مردمی ساخته شده که همۀ هـوش و ظرفیتشـان را بـرای سـاختن آنها بهکار گرفتهاند. این نوع معماری یکی از نمونههای بارز تعامل با طبیعت و یا معماری گرهخورده با بستر طبیعی است. در بخش دستکند روستای آباسک، مردمان گذشته برای رفع نیازهای روزمرۀ خود اقدام به ایجاد عناصر معماری متنوعی در این محل کردهاند که هرکدام در شکل و شمایلی خاص در معماری این بخش نقش مهمی ایفا میکند. برخی از این عناصر در داخل فضای دستکندها (اتاقها) و برخی در خارج از اتاقها ایجاد شدهاند. عناصر محیطی شاخصی که بر شکلپذیری کالبد روستا اثرگذار هستند، جغرافیـا، امنیت، جاودانگی و دین است کـه عامـل جغرافیـا نسـبت بـه دیگـر عوامـل، بیشترین تأثیر را در فرم سازههای دستکند گذارده است؛ هرچند که تأثیر دیگر عوامل را نمیتوان نادیده گرفت. پژوهش حاضر درراستای پاسخ به این پرسش است که عناصر مرتبط با سبک زندگی افراد در این دستکندها چه بوده است؟ روش بررسی این پژوهش، موردی از نوع میدانی و توصیفی است و در بخش دستکند روستای آباسک، به معرفی و تحلیل عناصر و جزئیات معماری در این دستکندها، ازجمله: پارف، ایوان، سکو، در، پنجره، رف و طاقچه، اجاق، آخور، اخیه و... پرداخته است. در پایان، این پژوهش نشان خواهد داد که مردمان گذشتۀ این منطقه با مهارت بالا در تعامل با طبیعت توانستهاند بیش از 170 واحد دستکند در این محل ایجاد کنند که در 5 گروه موردمطالعه قرار گرفتند. جهتگیری نما در این مجموعه از جنوب تا شمالشرقی انجام شده که در ارتباط با بادهای منطقه و جهت تابش آفتاب، انتخاب حسابشدهای بوده است و گاهنگاری مجموعه با توجه به سفالها و متون تاریخی، به دوران تاریخی-اسلامی قابل تاریخگذاری است.
|
|
|
|
|
|