251 نتیجه برای نوع مقاله: پژوهشي
سیروان محمدی قصریان، خلیل الله بیک محمدی،
سال 1، شماره 1 - ( 9-1396 )
چکیده
«قلاکمندبگ»، از جملۀ محوطههای مهم نوسنگیِ بدون سفالِ غرب ایران در منطقۀ «هرسین» بهحساب میآید که نزدیک به یک برونزدِ سنگِ چرت (معدن) و در حاشیۀ رودخانۀ گاماسیآو شکل گرفته است. شناسایی محوطهای از دورۀ پارینهسنگی میانی در بررسیهای اخیر در جوار تپۀ قلاکمندبگ، نشان میدهد که مهمترین عوامل شکلگیری محوطههای باستانی و حضور انسانهایی از دوران پارینهسنگی به بعد در این بخش، در وهلۀ اول؛ دسترسی به برونزدهای سنگ چرت بهمنظور ساخت دستافزار و در وهلۀ دوم؛ منابع آبی دائمی (رودخانۀ گاماسیآو) این منطقه بوده است. پراکنش مصنوعات سنگی در مقیاسی قابلتوجه در سطح محوطه و نیز تعداد زیاد نمونههای جمعآوری شده، نشان میدهد که میتوان محوطۀ قلاکمندبگ را بهعنوان یک محوطۀ اردوگاهی، در فضای باز از «پارینهسنگی میانی» بهحساب آورد که با هدف تولید ابزار در کنار برونزدِ سنگِ چرت در حاشیۀ رودخانۀ گاماسیآو شکل گرفته است.
محمدامین میرقادری، علی هژبری،
سال 1، شماره 1 - ( 9-1396 )
چکیده
زاگرسمرکزی بهعنوان یکی از مهمترین مناطق جغرافیایی در باستانشناسی ایران، سالهاست که مورد توجه باستانشناسان ایرانی و غیر ایرانی قرار گرفته است.یکی از آثار تاریخ زاگرسمرکزی که در آیندۀ نزدیک در زمرۀ میراثفرهنگی جهانی قرار خواهد گرفت، مجموعۀ تاقبستان کرمانشاه است. سالها از بررسیها و کاوشها در محدودۀ آثار جهانی تاقبستان کرمانشاه میگذرد و در نگاه باستانشناسان و پژوهشگران، از این مجموعه بهعنوان مجموعهای تاریخی یاد میشود؛ مجموعهایکه در برگیرندۀ آثاری از ادوار اشکانی و ساسانی است و اهمیت آن، چنان است که در سالهای اخیر برای قرارگیری در فهرست میراث جهانی یونسکو مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به اهمیّت این مجموعه، در سالیان گذشته، بررسیها و کاوشهای فراوانی در محدودۀ این آثار انجام شده است که به بهترشدن درک ما از جایگاه این محوطۀ تاریخی و باستانی، کمک شایانی کرده است. با وجود تمام پژوهشهای صورتگرفته در محدودۀ این مجموعه که در سالیان متمادی، قبل و بعد از پیروزی انقلاباسلامی صورتپذیرفته، وجود محوطهای پیشازتاریخی، متأسفانه نوعی سطحینگری در پژوهشهای پیشین را نمایان میکند. در این مجال به معرفی محوطۀ پارک غربیِ تاقبستان، بهعنوان یکی از قدیمترین بقایای فرهنگی همجوار مجموعۀ تاریخی تاقبستان خواهیم پرداخت و تلاش خواهیم کرد تا با استفاده از مطالعۀ یافتههای سطحی این محوطه، گاهنگاری نسبی براساس یافتهها ارائه دهیم.
یعقوب محمدیفر، فرامرز میرزایی، مریم رحمتیترکاشوند،
سال 1، شماره 1 - ( 9-1396 )
چکیده
آمیزش موسیقی و شعر، اغلب راه بالندگی این دو هنر را به ژرفاندیشی و نازکاحساسی شاعرانه میگشاید. در دورۀ عباسی که هنر، تمدن و فرهنگ ایران ساسانی در ارکان جامعه بهشدت نفوذ کرده بود، موسیقی بهعنوان یکی از نمادهای تمدن ساسانی جایگاه ارزندهای یافت و شاعران دورۀ عباسی با بهکارگیری ابزار موسیقی، تصاویر زیبایی آفریدهاند. در این میان، شاعری چون «ابونواس» در تصویر آفرینی شاعرانه با سازهای موسیقی بسیار توانمند بوده است. وی ساز موسیقی را با احساس انسانی درمیآمیزد، و آن را نَه سیمی خشک، یا چوبی بیروح؛ بلکه نوایی پُرسوز و گداز و نغمهای لذتآفرین میداند که از جان آدمی بر میخیزد. وی در اشعار خود به ذکر برخی از اسامی این سازها: عود، نی، چنگ و دف، طنبور و مزمار از مهمترین این سازهایند.
مرتضی حصاری، حسن اکبری، علیرضا سرداری،
سال 1، شماره 1 - ( 9-1396 )
چکیده
شمال اندیمشک، نقطۀ تلاقی مابین زاگرس مرکزی و خوزستان است و بهلحاظ موقعیت جغرافیایی و زیستمحیطی، با بارش نسبتاً متوسط مانند لرستان، و دمای معتدل بدون سرمای لرستان، و بدون گرمای سوزان تابستان خوزستان است و میتوان آنرا یکی از مهمترین نواحی در تحولات فرهنگی پیشازتاریخ و آغاز تاریخی ایران محسوب نمود. بَردپَنیر از محوطههای متعلق به آغاز نگارش در این منطقه است که در نزدیکی سد بالارود واقع شده است. در این محوطه با یافتههایی مواجه هستیم که زمان استقرار آنرا هماُفق با شوش 2 در ایران و اوروک در بینالنهرین معرفی میکند و بهنظر میرسد در این زمان با شبکههایی از جوامع روبهروییم که در زاگرس مرکزی و خوزستان تا جنوبشرق ترکیه، شمال سوریه و تمامی بینالنهرین ساکن بودهاند. مقالۀ حاضر، حاصل بررسیهای سال 1390 هـ.ش. نگارندگان در بردپنیر است، که هدف اصلی آن توصیف و ارزیابی یافتههای متعلق به دورۀ فرهنگی شوش 2 این محوطه میباشد. مهمترین رویکرد این مقاله نیز دستیافتن به پاسخی است در خصوص اینکه چگونه یافتههای جمعآوری شده از این تپه میتواند فرهنگ شوش 2 را در دروازۀ ورودی به بخش کوهستانی قلمرو ایلام باستان تفسیر نماید؟ و با توجه به سلسلهمراتب استقرارگاهی، در چه وضعیتی قرار داشته؟ و چه رابطهای با مرکز بزرگتر و مراکز کوچکتر خود داشته است؟
عبدالمطلب شریفیهولایی،
سال 1، شماره 1 - ( 9-1396 )
چکیده
محوطۀ تاریخی گَندآب خَرند واقع در شَهمیرزاد استان سمنان، شامل بقایای معماری و گورستان اقوامی از عصر آهن است. ماحصل سه فصل کاوش در گورستان و استقرارگاه، منجر به شناسایی تعداد بیش از 90 گور و محوطۀ مسکونی به وسعت حدود 5000 متر مربع گردید. این محوطه طی 3 فصل در سالهای 1381، 1382 و 1385 هـ.ش. مورد کاوش باستانشناسانه قرار گرفته است. ماحصل کاوش در فصل اول، شناسایی بیش از 25 گور بوده که متأسفانه بعضی از این گورها قبلاً توسط حفاران غیرمجاز باز شده بودند. در این کاوش سعی شد که از همان گورهای باز شده در جهت بهدستآوردن و تکمیل اطلاعات مربوط به سنت تدفین و آداب و رسوم اقوام ساکن در گندآب و ویژگیهای معماریِ گورها استفاده شود. فصل دوم کاوش نیز به ادامۀ مطالعات باستانشناسی، انسانشناسی، و همچنین مطالعۀ زمینشناسی، نقشهبرداری و شبکهبندی محوطۀ گندآب پرداخت. در این فصل 17 گور مورد کاوش قرار گرفت. سومین فصل در سال 1385 کاوش علاوهبر گورستان در محوطۀ استقراری نیز پیگیری شد و برای نخستینبار محوطۀ مسکونی ساکنان گندآب بررسی شد. در فصل اول دو فرضیه در باب عدم تناسب بقایای معماری و استقرار اقوام سا کن در گندآب نسبت به وسعت گورستان مطرح شد.
احمد حیدری،
سال 1، شماره 1 - ( 9-1396 )
چکیده
بنای تاریخی کنگاور از بحثبرانگیزترین بناهای دوران تاریخی ایران است. این اثر از معدود آثار مشهور دورۀ تاریخی است که تمامی کاوشهای باستانشناختیِ آن بهسرپرستی کارشناسان ایرانی صورت گرفته است. هدف این نوشته، بررسی و تحلیل مدارکِ بهدستآمده از کاوشهای باستانشناسی و نقد تفاسیر مربوط به کاربری بناست. نویسنده با ارزیابی مدارک موجود، نتیجه میگیرد که بنای تاریخی کنگاور، یک معبد ناتمام از دورۀ خسرو دوم بوده که بهصورت مَصطَبۀ مُطبّق ساخته شده و قابلقیاس با معبد دادیوانک در ارمنستان است. خسروپرویز تحتتأثیر عقاید مزدیسنان باستانی و با اندکی تأثرات از رسوم مسیحیان ارمنی این بنا را ساخته است.
مناسکی را که در این بنا اجرا میشده، میتوان اینگونه بازسازی نمود: شاه و نیایشگران پس از صعود از پلکان جنوبی به فراز صُفّۀ نخست میرسند. این صفّۀ پیرامونی، جایی است که ستونهایی بدونپوشش، همانند حصاری از درختان مقدس، حریم و مرز نیایشگاه را نشان میدهند. در این صفّه است که عدهای میبایست بایستند و یا در انتظار باشند. سپس عدهای به صفّۀ میانیکه احتمالاً نمازخانه بوده میروند. نیایشگران از هردو صفّۀ مذکور، شاهد اجرای مناسک نیایش آتش در صفۀ سوم که درحقیقت محراب نیایشگاه بوده، میشوند.
رضا مهرآفرین، زهیر واثقعباسی،
سال 1، شماره 1 - ( 9-1396 )
چکیده
سیستان که در دورۀ ساسانی از آن با نام «سَکستان» یاد میشد، ایالت پهناوری را تشکیل میداد که تورستان و هند تا کرانههای دریا را در بر میگرفت. این منطقه در دورۀ ساسانیان از نظر مردان دلیر جنگی که از مرزهای شرقی ایران حراست میکردند، کشاورزی خوب، موقعیت ژئوپولیتیکی و تجاری مناسب و مهمتر از همه، بنیانهای استوار و اصیل دین زرتشتی، اهمیّت فراوان داشت. بههمین دلایل معمولاً حکومت سکستان بهدست ولیعهد اداره میشد که بر این اساس ملقب به سکانشاه میگردید. اردشیر بابکان که از خانوادهای مذهبی برخاسته بود، دین زرتشت را دین رسمی کشور اعلام نمود و خود و جانشینانش مبادرت به ساخت بناهای مذهبی فراوانی از جمله معبد آب و آتش در سرتاسر ایرانشهر نمودند. یکی از معتبرترین آتشکدههای ساسانی در شرق ایران، آتش کرکوی در سیستان بود که متون مقدسی چون خرده اوستا و بندهشن و مورخینی چون قزوینی، مسعودی و متونی مانند تاریخسیستان و کتیبۀ کعبه زرتشت به آن اشاره کردهاند. آتشکدۀ کرکوی که از نوع آتش بهرام بود، براساس مطالعات باستانشناختی و رهیافت تاریخی از سدۀ سوم قبل از میلاد تا سدۀ هفتم هجریقمری پیوسته فروزان بوده است؛ تا اینکه سرانجام به دست مغولان برای همیشه خاموش گردید.
سیدمحمد امینامامی،
سال 1، شماره 1 - ( 9-1396 )
چکیده
از روشهای بررسی اولیه جهت برآورد پتانسیلهای معدنکاری و متالورژی باستان در یک ناحیه، مطالعه بر روی بقایای تفالههای برجامانده از فعالیتهای متالورژیکی باستانی است. بیش از 95% از معادن فلزی کشور براساس شواهد برجامانده از فعالیتهای معدنکاری پیشین، کشف و مورد مطالعه قرار گرفتهاند. اساس این مطالعات بر پایۀ شواهدِ باقیمانده از استخراج فلزات، ذوب و استحصال انجام میگیرد. تونلهای استخراجی جهت دستیابی به مادۀ معدنی و سربارههای ذوب، گواه بسیار دقیق این واقعیت است که علم معدنکاری از دیرباز با درایتِ خاصی انجام میپذیرفته است. کانیهای مسی و کربناتهای مس با رِخنمونهای رگهای، مالاکیتی و آزوریتی بر روی سطح زمین از ابتدا توجه انسان را بهخود جلب کرده و با شناسایی و استحصال این ماده، بشر وارد عصر مفرغ شده است. از آنجاییکه سربارههای ذوب، مواد طبیعی نبوده، بلکه نتیجه و ماحصل یک فرایند صنعتی در جهت بهآوری مواد خام در زمان خود بودهاند: مطالعه بر روی آنان از پیچیدگی خاصی برخوردار است. منطقۀ هَلیلرود نیز بهدلیل قرارگرفتن در یکی از مهمترین مناطق معدنی و کانیسازی از اهمیت ویژهای برخوردار است. مطالعۀ سربارههای ذوب تلفیقی است از تحلیل نتایج مطالعات پتروگرافی، متالوگرافی و روشهای آنالیز دستگاهی نظیر XRF, XRD, Pol-Microscopy. با مطالعه بر روی سربارههای منطقۀ هلیلرود در استان کرمان فلز مورد استخراج با خصوصیات خاص عناصر کمیاب موجود در ذخیره و با توجه به پترولوژی فازهای سیلیکاته، اکسیدی و سولفیدی مورد مطالعه قرار گرفت و همچنین فناوریهای بهکار رفته جهت استحصال مواد خام مورد بررسی قرار گرفتند.
عبدالرضا دشتیزاده،
سال 1، شماره 2 - ( 12-1396 )
چکیده
دشتهای جم و ریز، سعادتشهر، مرودشت، کازرون و اطراف شیراز، بهعنوان پنج منطقه در استانهای فارس، بوشهر و زاگرسجنوبی طی سالهای 79 تا 86 ش. بهوسیلۀ نگارنده مورد مطالعه قرار گرفت. در طی بررسی، تعداد 19 غار و پناهگاههای صخرهای از دشت جم و ریز در جنوبشرقی استان بوشهر شناسایی شد که تعداد 5 محوطۀ آن دارای بقایای پارینهسنگی بودند که دامداران محلی و عشایر، مهمترین گروههای استفادهکننده از غارها و پناهگاههای صخرهای در این دشت بوده، و اکثراً از ساکنان استان بوشهر هستند. در این مقاله ضمن پرداختن به عوامل تخریب نخستین استقرارگاههای جوامع پارینهسنگی در زاگرسجنوبی (تنها محوطههاییکه بهوسیلۀ نگارنده بررسی شدند)، به مقایسۀ کلی انواع این تخریبها در مناطق تحتمطالعه میپردازیم. فعالیتهای معدنکاری و ساختوسازهای غیراصولی درکنار حفاریهای غیرمجاز از عوامل پیشتاز در تخریبهای صورتگرفته بهشمار میآیند. بهدنبال آن، برداشت غیراصولی یافتههای سنگی، یا ساختوسازهای جوامع محلی بهعلت عدم آموزش و آشنایی اندک مدیریتهای میراثفرهنگی با اهمیت آثار پارینهسنگی از دیگر عوامل تخریبی است. و برای جلوگیری از این تخریب، بایستی آموزش جامعۀ محلی و مشارکت آنها در گردشگری غارها صورت پذیرد. معرفی این مکانهای جذاب گردشگری با شیوههای مختلف، گامی مهم برای شناساندن این آثار است، و ساخت موزه و یا سایتموزه در غارهای مهم پارینهسنگی و آموزش کودکان جامعۀ محلی و کودکان گردشگر باعث پاسداری ادامهدار خواهد شد. در این پژوهش برای نخستینبار به مقولۀ آسیبشناسی محوطههای پارینهسنگی در ایران پرداخته است و روش کلی آن توصیفی ـ تحلیلی با رویکرد کیفی است، و از نظر هدف نیز در زمرۀ پژوهشهای بنیادی قرار میگیرد. اساس تحلیلها بیشتر متکی بر اطلاعات، یافتهها و دادههای بررسی میدانی است و مبحث پایانی آن نیز، ارائۀ راهکارهای عملی در باستانشناسی نجاتبخشی جهت حفاظت از اینگونه محوطههای باستانی و آموزش جامعۀ محلی و دانشگاهی است.
عباس مترجم، مهدی حیدری،
سال 1، شماره 2 - ( 12-1396 )
چکیده
دشت الشتر منطقهای سرسبز و پرآب، با آبوهوای مطبوع و خاک غنی است که از دوران پیشازتاریخ تاکنون همواره مسکن اقوام و گروههای مختلف انسانی بوده است. موقعیت قرارگیری دشت الشتر و همجواری با مناطق شمالی زاگرس، مرکز فلات، جنوبغرب ایران و بینالنهرین از دیرباز به این منطقه اهمیت ارتباطی خاصی بخشیده است. نگارندگان پس از تشریح وضعیت اقلیمی و وضعیت راههای باستانی و تاریخی دشت الشتر، نحوۀ پراکنش استقرارگاههای باستانی و تاریخی دشت الشتر را در ارتباط با آن تحلیل نمودهاند. در این راستا با استفاده از نرمافزار ArcGIS نسخۀ 10.3 موقعیت قرارگیری هر محوطه در الشتر مشخص شده است. خروجی نرمافزار، چهار نقشه در ادوار مسسنگی، مفرغ و آهن، تاریخی و اسلامی است. پس از بررسیهای انجامشده، مسیر تقریبی راه باستانی در دشت الشتر که مسیر ارتباطی شمال به جنوب زاگرس مرکزی بوده مشخص شده است. تحلیل فاصله هر محوطه از این راه باستانی مشخص کرد که بیشتر محوطههای باستانی دشت الشتر از دورۀ اسلامی در امتداد این مسیر شکل گرفتهاند. دادههای این پژوهش براساس بررسی باستانشناسی است که توسط علی سجادی در سال 1376شمسی، بررسی باستانشناسی داوود داوودی در دو فصل در سالهای 1385 و 1386 شمسی و همچنین بررسی مجدد نگارندگان در دشت الشتر گردآوری شده است.
رضا رضالو، یحیی آیرملو،
سال 1، شماره 2 - ( 12-1396 )
چکیده
گورستان گیلوان یکی از بزرگترین گورستانهای باستانی ایران است که در جنوب استان اردبیل و در دشت میانکوهی خلخال واقع شده است و بهلحاظ یافتههای باستانشناختی یکی از شاخصترین محوطههای شمالغرب ایران بهشمار میآید، زیرا قبوری از سه دورۀ باستانشناسی عصرمفرغ میانی، عصرآهن و دورۀ پارتی را ارائه داده است. چهار فصل کاوش علمی در آن انجام گرفته که نتایج فصل اول آن بهطور کامل انتشار یافته است. در این پژوهش به قبور عصرآهن که در فصل دوم مورد کاوش قرار گرفتهاند پرداخته شده است. در طی این فصل 5 گور باستانی مورد کاوش قرار گرفت که با شمارههای 26، 27، 28، 29 و 31 مشخص گردیدهاند. گور شمارۀ 29 در عصرمفرغ میانی، قبور 26، 28 و 31 در عصرآهن I و گور 27 در دورۀ پارتی تاریخگذاری شدهاند. گورهای این گورستان بهصورت چالهای بوده که تدفین در آنها بهصورت تکنفره و دونفره صورت گرفته است. در پژوهش حاضر قبور عصرآهن بهلحاظ کیفی بهشیوۀ توصیفی-تحلیلی و با رویکرد مقایسهای مورد مطالعه و بهلحاظ یافتههای تدفینی با آثار سایر محوطههای شمالغرب و مناطق همجوار مورد مقایسه قرار گرفته است. مقایسههای انجامگرفته مانند نتایج مطالعات قبور فصل اول این گورستان یک ارتباط فرهنگی را با محوطههای عصرمفرغ میانی و جدید و عصرآهن I و II نشان میدهد که این موضوع بیانگر تسلسل فرهنگی از عصرمفرغ میانی تا اواخر عصرآهن II است که در نقطۀ مقابل نظریۀ پویایی فرهنگی قرار میگیرد.
علی نویدگبلو، سید مهدی حسینینیا،
سال 1، شماره 2 - ( 12-1396 )
چکیده
موضوع پژوهش حاضر تحلیل و مقایسۀ نسبی پیشانیبند طلایی بهدستآمده از منطقۀ خلخال، موجود در موزۀ آذربایجان است که از طریق کاوشهای غیرمجاز بهدست آمده است. باتوجه به اینکه هیچگونه کار پژوهشی بر روی این شئ صورت نگرفته، لذا انجام چنین پژوهشی در این زمینه بهمنظور مشخص کردن کارکرد، شیوۀ ساخت، مقایسه، تاریخگذاری نسبی و تجزیه و تحلیل نقوش نمادین بهکاررفته بر روی این اثر هنری ضروری بهنظر میرسد. روششناسی این مقاله بهصورت مطالعۀ تطبیقی و بهصورت تحلیلی-توصیفی و شیوۀ گردآوری اطلاعات آن نیز به دو روش کتابخانهای و میدانی است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که در کاربست نقوش این پیشانیبند، طرز تفکر و اعتقادات هنرمندان تأثیر بهسزایی داشته است. درواقع این نقوش بهصورت آیینی و مظهری از خدایان بودند که توسط هنرمندان بر روی سفالینهها و گاهی بر روی زیورآلات نقش شدهاند تا بدین وسیله خود را تحت حمایت خدایان قرار دهند. با توجه به مطالعات انجامشده در زمینۀ شیوۀ ساخت، شیوۀ تزئین و تجزیه و تحلیل حاصل از مقایسۀ نقوش با نمونههای تزئینی مشابه مانند سینهبند زرین و عاجهای زیویه، جام طلای لرستان، جام زرین مارلیک و پیشانیبند حسنلو، نتایج تاریخگذاری مبین آن است که پیشانیبند مورد مطالعه را میتوان در محدودۀ زمانی بین اواخر هزارۀ دوم و اوایل هزارۀ اول ق.م. تاریخگذاری کرد.
محمدابراهیم زارعی،
سال 1، شماره 2 - ( 12-1396 )
چکیده
سه بنای برجیشکل بهنامهای: اشقون بابا، اوچگنبدخان و ینگیارخ در بخش شمالی شهرستان بیجار استان کردستان در مرز شهرستان زنجان قرار دارند. این برجها بهلحاظ موقعیت جغرافیایی در یک مسیر رفتوآمد کاروانی منطقهای قرار گرفتهاند. هرچندکه این بناها تحت عناوین برج شناخته شدهاند، ولی مسأله اصلی این است که چگونه میتوان این برجها را در زمرۀ بناهای آرامگاهی قرار داد؟ آیا کارکرد بناهای موردنظر بهعنوان میل راهنما و یا ساختمانهای بینراهی برای استراحت کاروانیان بوده است؟ دو پیشفرض قابلطرح است؛ این بناها بهعنوان آرامگاه میل راهنما و بهمنظور هدایت مسافران و گاهی مواقع بهعنوان سرپناهی موقت در مسیر شهرهای بیجار، سلطانیه، زنجان و مراغه استفاده شدهاند. همچنین شواهد اندک موجود نشانگر آن است که این بناها در بازۀ زمانی اواخر قرن ششم تا هشتم هجری و بهوسیلۀ حاکمان محلی برای خود و یا بزرگان خاندانشان ساخته شدهاند. برآیند این تحقیق نشانگر آن است که ساخت این نوع بناها با توجه به همجواری با سلطانیه زنجان در عصر ایلخانان و متأثر از رخدادهای منطقه بوده باشد. حاکمان محلی این نوع بناها را در محدوده و قلمرو حکومتی برای خود و یا برای بزرگان دینی و عرفانی منطقه ساختهاند.
آرش لشکری،
سال 1، شماره 2 - ( 12-1396 )
چکیده
هنر گچبری در دورۀ اسلامی، هم از نظر فن و هم از نظر نقشمایههای تزئینیِ بهکاررفته در آن، برگرفته از هنر تزئیناتی دورۀ ساسانی است. نقوش گچبریهای دورۀ ساسانی با الهام از محیط طبیعی اطراف خود، ارتباطی نه صدرصد ولی نزدیک به آن، برقرار میکند و بهراحتی میتوان نمونههای مشابه آنها را شناسایی کرد. این امر نشان میدهد که مباحث انتزاعی کمتر در این نقوش بهکاررفته و هنرمند گرایش کمتری به این سمت نشان داده است. امّا این عناصر در پرتو حکمت و اندیشههای اسلامی، تغییر شکل و معنا یافتهاند. یکی از یافتههای بااهمیت و شاخص در محوطۀ آوه1 که در جریان نجاتبخشی امامزاده فضلبنسلیمان در فصل سوم کاوشهای این محوطۀ تاریخی در سال 1388 ش. به دست آمد، تزئینات گچبری بود. باتوجه به تاریخ قیدشده برروی یکی از کاشیهای زرینفامِ یافتشده از این بنا، یعنی 684 هـ.ق.، این تزئینات متعلق به دورۀ ایلخانیان است. نگارنده درپی اثبات هرچه بیشتر چنین تاریخگذاری، به مطالعۀ فنی و شکلی این نقوش و مقایسۀ آنها با تزئینات گچبری سایر اماکن تاریخیِ برجایمانده از دورۀ ایلخانیان پرداخته است. پژوهش حاضر بهدنبال اثبات این فرضیات است که در اجرای نقوش تزئینی گچبریهای بنای مورد پژوهش، دو شیوۀ تزیینات گچی با برجستگی زیاد و تزئینات گچی مُجوّف و نقوش تزئینی عبارتاند از نقوش گیاهی، هندسی و کتیبهنگاری؛ و این نقوش و شیوههای اجرایی آنها، از الگو و سبکهای مشخص تزئیناتی دورۀ ایلخانی تبعیّت کردهاند. این پژوهش بهروش توصیفی تحلیلی و تطبیقی، و مطالعات آن بهصورت کتابخانهای و میدانی به سرانجام رسیده است. فعالیتهای میدانی این پژوهش شامل کاوشهای گسترده باستانشناسی در دشت آوه و در مکان امامزاده فضلبنسلیمان و نیز طراحی دادههای بهدستآمده از کاوش، هستند.
حمیدرضا صفاکیش، همایون حاتمیان،
سال 1، شماره 2 - ( 12-1396 )
چکیده
تاکنون پژوهشهای دامنهداری در زمینۀ چگونگی رویارویی ایلخانان مغول و پایاندادن به کار عباسیان و اسماعیلیان صورتگرفته است اما هنوز زوایای ناگفتۀ بسیاری نزد مورخان و محققان وجود دارد. آنچه مقرر است در این نوشتار بررسی شود زاویهای متفاوت برگرفته از این پرسش است که آیا بخشی از رویارویی نظامی ایلخانان با عباسیان و اسماعیلیان در نقاطی رخداده که به دور از برد پژوهشی مورخان و در پس پردۀ تاریک مانده باشد؟ نخستین فرضیهای که به ذهن متبادر میشود آن است که سیاست تسخیر یا خرید قلعههای متعدد و نفوذ در کوهستانهای مختلف توسط اسماعیلیان و همچنین یافتن راههای نزدیک برای نفوذ به بغداد توسط ایلخانان، جدال ایلخانان با اسماعیلیان و عباسیان را به کوهستان زاگرس جنوبغرب نیز کشانده باشد. براساس شواهدی که در دست داریم حکومتهای محلی قرون 5 و 6 هـ.ق. بهشدت از آدمکشیهای کوهستانیان اسماعیلی ترس داشتند. یکی از مناطقی که موقعیت مناسبی برای اسماعیلیان بود، کوهستانهای شمال شهر لور1 بود که از طریق گذرگاه مهمی میتوانست به بغداد وصل شود. این گذرگاه استراتژیک توانسته است مرکز ثقل سه دشمن دیرین باشد. ایلخانان بنابر اسناد مغولی اینبار هدفشان تنها نابود کردن مناطق و تاراج نبود، بلکه آمده بودند تا در آسیایغربی پیروزیهای درخشانی بهدست آورند، زیرا ده سال بود که قلمرو آنان در این سمت توسعه نیافته بود. وضع مغولان چنان متزلزل بود که پیوسته از دربار قاآن استمداد میجستند و درخواست برچیدن حکومت خلفای بغداد و اسماعیلیه را داشتند. بر این اساس اینبار با برنامه و نقشههای از قبل طراحیشده وارد ایران شده بودند. از طریق گذرگاه جنوبغرب شهر لور، هلاکو در دسامبر 1257م./655هـ.ق. نبرد علیه خلفای بغداد را آغاز کرد و در دهم فوریه سال 1258م./656 هـ.ق. وارد بغداد شد. براساس اسناد و نقشههای ارائهشده در این مقاله، شهر لور بهعنوان یک مرکز استراتژیک نقش مؤثری در غلبۀ ایلخانان بر دو دشمن دیرینه آنها داشته است. مقالۀ حاضر پس از بررسی و اثبات شهر لور، به اهمیت سیاسی نظامی این شهر در رویارویی ایلخانان با عباسیان و اسماعیلیان میپردازد. شیوۀ کار براساس جمعآوری شواهد از اسناد باستانشناسی و کتابهای معتبر تاریخی و تحلیل و نتیجهگیری از آنهاست.
رضا غفاریهریس، رعنا فصیحی،
سال 1، شماره 2 - ( 12-1396 )
چکیده
هدف از این پژوهش تحلیل و بررسی تزئینات معماری ستونهای چوبی مساجد مراغه است. روش پژوهش برمبنای مطالعۀ پیمایشی و توصیفی و جمعیت آماری مشتمل بر 14 مسجد ستوندار چوبی شهر مراغه است که 8 مسجد بهدلیل تجدید بنای کلی و یا فاقد تزئینات بودن ستونهای چوبی آنها از جمعیت آماری کنار گذاشته شده و نمونههای مورد مطالعه شامل 6 مسجد است. امروزه بهدلیل عدم استفاده از این نوع تزئینات در ساخت مساجد و منحصر به فرد بودن آنها چنین پژوهشی ضروری بهنظر میرسد. این سرستونهای چوبی با آرایه مقرنسکاری و خراطیشده به اشکال هندسی آویزان، پلهپله و کنگرهدار تزئین شدهاند، بهطوریکه بر روی این سرستونها تزئینات غنی با نقشمایههای گل و بوته اسلیمی بهوفور دیده میشود. رنگهای استفادهشده در این نقوش شامل مشکی، سفید، قرمز، سبز، زرد، آبی، قهوهای روشن و تیره، فیروزهای و طیفهای مختلف این رنگها هستند. در کنار این موضوعات تزئینی، از خوشنویسی آیات، عبارات و اسماء جلاله نیز استفاده شده است. نتایج حاصل از این پژوهش بیانگر آن است که تزئینات معماری ستونهای چوبی مساجد مراغه ضمن تبعیت از سبک هنری واحد و خاص، از نوعی تنوع رنگ، طرح و فرم ستونها در مساجد مختلف برخوردار بوده و تا حدودی با همدیگر متفاوت هستند.
شقایق هورشید، رحمت عباسنژادسرستی،
سال 2، شماره 3 - ( 3-1397 )
چکیده
چکیده
دشت دهلران بهدلیل موقعیت خاص جغرافیایی خود همواره یکی از مراکز جمعیتی در جنوبغرب ایران بهشمار آمده و بهدلیل وجود رودخانههای دائمی و فصلی و زمینهای حاصلخیز از دیرباز منطقۀ مناسبی برای سکونت و تأمین مایحتاج اولیه انسان محسوب میشده است. از لحاظ چشمانداز طبیعی این دشت به سه ناحیۀ شرقی، میانی و غربی قابل تقسیم است. ناحیۀ نخست که شامل شرق دشت است متشکل از دیوارهای از ارتفاعات و دامنههای زاگرس است. ناحیۀ دوم یا میانی شامل زمینهای مشرف بر این ارتفاعات است که بهوسیلۀ مسیلهای منشعب از ارتفاعات و آبشستهای جاری از آنها پوشیده از سنگ و رسوبات درشتدانه است و ناحیۀ سوم یا غربی نیز شامل محوطههای استقراری نوسنگی تاکنون و زمینهای کشاورزی است. اما در کل این سه ناحیه درکنار هم از دیرباز بهدلیل وجود پناهگاههای صخرهای در دامنههای زاگرس مأمن مناسبی برای زیست انسان بوده و از طرف دیگر بهدلیل پوشش گیاهی و جانوری مناسب، تأمینکنندۀ غذای موردنیاز گروههای انسانی بهشمار میآمده است. همچنین بهدلیل وجود شاکلۀ کنگلومرایی ارتفاعات شرقی دشت، دسترسی انسان به منابع غنی سنگ خام جهت تأمین و ساخت ابزارهای سنگی مورد نیازش بسیار آسان بوده؛ چنانکه در بررسی زمستان 1394 ش. حجم عظیمی از ابزارهای پراکنده در نیمۀ شرقی دشت دهلران خود مؤید این مطلب بود. این پهنه که بیش از 30 کیلومتر طول دارد و در مسیر دامنۀ ارتفاعات دالپری زاگرس مشرف بر دشت دهلران تا دشت عباس را دربر میگیرد، پوشیده از ابزارهای سنگی است که شامل نمونههای شاخص پوئینتها، تیغهها، سنگهای مادر شعاعی و تراشههای لوالوا است. این نمونهها میتواند نشانۀ حضور انسان دستکم از دورۀ پارینهسنگی میانی باشد. این مهم با توجه به وجود محوطههای استقراری نوسنگی تا اواخر دوران اسلامی نشانۀ یک روند طولانی از حضور انسان در این منطقه است.
محمدحسین رضایی،
سال 2، شماره 3 - ( 3-1397 )
چکیده
شهرستان کازرون در غرب استان فارس و در ارتفاع 732 متری از سطح دریا واقع شده است. از محوطههای شناساییشده در بررسی دشت کازرون که عمدتاً تپههای دوران نوسنگی تا اواخر عصرمفرغ هستند، مجموعاً 141 قطعه ابزار سنگی از 13 محوطه گردآوری شد. طبق پژوهش صورتگرفته برروی ابزارهای سنگی، محوطههایی مانند (SK023) همزمان هم استخراج و هم مصرف/ نگهداری/ تعمیر را نشان میدهند؛ زیرا حضور سنگ مادرها نشان میدهد که تولید مصنوعات در آنها صورت گرفته است و درصد بالای ابزارها نشاندهندۀ طولانیتر شدن مدت استقرار در این محوطههاست. سنگ مادرها در تمام مجموعهها منحصراً سنگ مادر تراشه و اغلب نامنظم و اکثراً از جنس چرت خاکستریسبز هستند. بهنظر میرسد تولید مصنوعات از سایر انواع چرت که در برداشتهها و ابزارها دیده میشوند، همچون چرت جگری، چرت راهراه قهوهای و کرم شفاف، چرت عسلی و... همگی در جای دیگری صورتگرفته و ابزارها بهصورت محصول نهایی (برداشتهها و ابزارها) به محوطهها منتقل شدهاند. وجود تیغهها و قطعات آنها با جلای داس در برخی محوطهها بهویژه(SK022 و SK023) بهوضوح نشانگر دروی گیاهان با استفاده از این ابزارهاست. مادۀ خام مورد استفاده برای ساخت مصنوعات سنگی که اغلب از منابع چرت محلی ساخته شدهاند، امروزه بهراحتی در کوههای کازرون در دسترس است. این قطعات بهصورت ترکیبی و با استفاده از رزینهای طبیعی همچون قیر در داخل دستههایی از جنس استخوان یا در دورههای جدیدتر احتمالاً فلز قرار میگرفتهاند و همچون داس در برش گیاهان استفاده میشدهاند.
حسن اکبری،
سال 2، شماره 3 - ( 3-1397 )
چکیده
با وجود پژوهشهای فراوان باستانشناسی دورۀ نوسنگی بدونسفال در آسیای غربی مخصوصاً در لوانت، فعالیتهای باستانشناسی در زاگرسمرکزی در این دوره انگشتشمار بوده است. زاگرسمرکزی یکی از مناطق مهم آسیای غربی است که نخستین تلاشهای بشر در زمینۀ یکجانشینی، اهلی کردن جانوران و کشت نباتات در این ناحیه صورت گرفته و سیمره بزرگترین رود زاگرسمرکزی است. پروژۀ باستانشناسی سیمره براساس بررسی و کاوشهای باستانشناسانه حوزۀ سد سیمره بنا شد. داگنجوون نیز از جمله محوطههایی بود که در طی پروژۀ باستانشناسی نجاتبخشی سد سیمره در سال 1389 ش. مورد کاوش قرار گرفت. در مجموع 70 متر مربع از محوطه مورد کاوش قرار گرفت که منجر به کشف سه مرحلۀ استقراری شد، هیچ نشانی از وجود ظرف سفالی در این محوطه یافت نشد و آثار معماری از تمامی مراحل و ترانشهها با کیفیت متفاوت بهدست آمد. از نکات جالب معماری این محوطه، الگوپذیری از محیطزیست زاگرسمرکزی است و استفاده از مصالح بومی و طبیعی منطقه که برگرفته از بستر طبیعی منطقه است، کاملاً در معماری این محوطه نمایان است و این بهعلت نوع مصالح بومی و دسترسی آسان و سطح فناوری و اطلاعات دربارۀ اینگونه مصالح است. این پژوهش با هدف بنیادی صورتگرفته و روش دادهافزایی آن براساس روش میدانی و کتابخانهای است و در آن ضمن معرفی و توصیف کاملی از معماری این محوطه، بحثی مستند درخصوص معماری دورههای A و B نوسنگی بدونسفال، ویژگیهای خاص معماری هر دوره و روش ساخت معماری در ناحیۀ لوانت، آناتولی، سوریه و زاگرسشمالی (عراق) ارائه داده و بهدنبال پاسخدادن به پرسشهایی هستیم که با توجه به وضعیت معماری این محوطه مانند راستگوشه بودن و... این محوطه متعلق به کدام دورۀ از نوسنگی بدونسفال است؟ به چهعلت دیوارها کمعرض و نازک هستند؟ چرا تراکم معماری در دو ترانشه تفاوت دارد؟.
اسماعیل رحمانی، ابراهیم نصیری، یونس ابوالقاسمی،
سال 2، شماره 3 - ( 3-1397 )
چکیده
مطالعه و پژوهش بقایای انسانی بهویژه اسکلتهایی که در کاوشهای باستانشناسی بهدست میآید، اطلاعات بسیار باارزشی درخصوص انسانهای باستانی در اختیار پژوهشگران قرار میدهد. در مطالعات استخوانباستانشناسی جنبههای مختلف ریختشناسی استخوان پس از طبقهبندیهای گونهشناسی موردتوجه قرار میگیرد. در اینگونه مطالعه، تعیین جنسیت و تخمین تقریبی سن اسکلتها از روی ویژگیهای ظاهری استخوانها بهشکلی سریع و بدون آنکه نیازی به فعالیتهای پیچیدۀ آزمایشگاهی باشد انجام میشود. اسکلتهای انسانی مرد و زن هریک دارای تفاوتهای آشکار و روشنی هستند. این تفاوتها براساس شاخصها و معیارهای استانداردی استوارند. اسکلت انسانی کوریجان از یک محوطۀ تاریخی بهدست آمد که پس از اقدامات مرمتی و حفظ وضعیت و ساختار کالبدی آن در همان شرایط اولیه، ضرورت مطالعات تعیین جنسیت و تخمین تقریبی سن اسکلت موردتوجه قرار گرفت. در نگاه نخست شاید بهنظر برسد که پرسشهای مربوط به تعیین جنسیت و تخمین سن اسکلت کاملاً واضح یا خیلی پیچیده است. اینکه اسکلت انسانی کوریجان متعلق به زنی یا مردی باشد یا اینکه این اسکلت در ردۀ سنی کهنسال یا بزرگسال بالغ باشد، اثبات یا ابطال این فرضیهها نیازمند بهرهگیری از رهیافتهای علمی و استفاده از متغیرهای قابلسنجش و تجربی بود. علوم زیستشناسی، انسانشناسی جسمانی و استخوانباستانشناسی در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگرند که کمک شایانی برای پاسخگویی به این پرسشها و فرضیهها ارائه میدهند.